ازدواج اجباری 52#
سلامممم بالاخره پارت جدید هرچند امتحان دارم هنوز دوشنبه هم که عربی://
بپر تو
گفت -نترس مگه ندیدی دکتر گفت استرس واست خوب نیست صدای بحث کامران و علی و پلیسا بالا گرفته بود یارو اومد به کامران دست بند بزنه که از ماشین پیاده شدم به نوشین که داشت با وحشت صدام میکرد توجهی نکردم و رفتم طرفشون که مردمم دورشون جمع شدم کامران خیلی عصبی بود و داشت داد میزد از پشت رفتم طرفش و بازشو گرفتم برگشت طرفم و با دیدن من معلوم بود که جا خورده ولی سریع برگشت طرف ماموره ماموره اومد طرف کامران تا بهش دست بند بزنه که اومد جلوی کامران واستادم -چیه اقا به چه جرمی میخوای بهش دست بند بزنی؟ -بیا اینور خواهر این اقا باید بره زندان تا ادم بشه با چشای سردو لحن سردی بهش گفتم -اوه برادرررر بعد باید به چه جرمی بره زندان تا ادم بشه؟ برادر و بایه لحن مسخره ای گفتم پلیس زن اومد طرفم و گفت -تو خودت پات گیره واستادی اینجا واسه من بلبل زبونی میکنی؟ با یه لحن تحقیر امیز بهش نگاه کردمو گفتم -اوه خواهر ببخشید به چه جرمی پام گیره -به این جرم که بادوتا پسره نامحرم اومدی بیرون زبونتم دراز -ببخشید بعد اونوقت میشه بفرمایین از کجا فهمیدین نامحرمن؟ همه ساکت شده بودن به بحث من با اون زنه گوش میدادن کامران بازومو گرفت و گفت -بهار برو تو ماشین حالت خوب نیست دستمو از تو دستش در اوردم و با لحن خونسردی گفتم .....
برای پست بعدی میخوام تا میتونید کامنت بزارید
هر فرد تا سقف پنج تا کامنت میتونه برای هر پست
ببینید تو این حجم درسا بازم به فکرتونم🥺
پس کامنتا رو بترکونیدددد........چرت پرتم بگید مشکلی نیست