Forbidden love p20

𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 · 1402/09/08 21:51 · خواندن 4 دقیقه

ادامه

از زبون مرینت=M

M:وقتی که آدرین بهم گفت قراره بریم بیرون و کلی خوش بگذرونیم واقعا خوشحال شدم ، سریع رفتم حموم کردم ، موهام رو با سشوار خشک کردم و با اتو مو پایین موهام رو حالت دار کردم و دور گردنم انداختم یه شلوار مام سفید با یه نیم تنه ی سفید که باعث می‌شد بیشتر بالا تنم مشخص باشه رو پوشیدم یه کت سفید کوتاه که با شلوارم ست بود رو پوشیدم آرایش غلیظی کردم و رژ قرمز روی لبم زدم و ادکلنی که آدرین برام خریده بود رو زدم و کفش های سفیدم که ساق بلند بودن رو پوشیدم خیلی قشنگ شده بودم گوشیم رو برداشتم و از خونه بیرون رفتم که آدرین رو دیدم که داخل ماشین منتظرم نشسته بود به سمت ماشین رفتم و در ماشین رو باز کردم،داخل ماشین نشستم که آدرین گفت.....

از زبون آدرین=A

A:بعد از اینکه با مرینت صحبت کردم به سمت حموم رفتم و حموم کردم بعدش یه شلوار بگ سفید شیش جیب پوشیدم موهام رو خشک کردم و یه بلوز لش سفید پوشیدم و ساعت هوشمندم که دسته اش سفید بود رو به دستم انداختم و کفش های سفیدم رو پوشیدم و با ماشینم به سمت خونه مرینت حرکت کردم که دیدم عشقم از خونه اومد بیرون و وقتی که من رو دید به سمت ماشینم اومد و سوار ماشین شد که گفتم ....

مکالمهMوA

A:سلام عشقم 

M:سلام عزیزم 

A:خب بریم کافه 

M:بریم 

از زبون راوی:آدرین در حال رانندگی کردن بود که به مرینت گفت....

A:مرینت تو جذاب بودی امروز جذاب تر شدی 

M(گونه هاش سرخ میشه و میگه):ممنونم تو هم خیلی قشنگ شدی 

A:ممنونم اما هرکاری هم بکنم جذابیتم به پای جذابیت تو نمیرسه 

M:شوخی میکنی تو خیلی قشنگ تر و جذاب تر از منی 

A:نه کاملا جدیم تو واقعا زیبا تر از منی و این یه واقعیته

M:ممنونم عزیزم 

A:راستی نظرت چیه بعد از کافه بریم پیست پاتیناژ خیلی وقته که اونجا نرفتیم 

M:خیلی خوبه ولی من کفش هام رو نیاوردم 

A:اشکالی نداره من یه جفت کفش برای اسکی برای خودم و خودت خریدم 

M:واقعا 

A:آره میدونستم یه روز نیازمون میشه و امروز همون روزه

از زبون راوی:مرینت و آدرین در حال صحبت کردن بودن که به کافه میرسن و از ماشین پیاده میشن وقتی که از ماشین پیاده میشن آدرین دست مرینت رو میگیره و مرینت رو به خودش نزدیک میکنه که مرینت گونه هاش سرخ میشن و آدرین به مرینت لبخند کوچیکی میزنه و هر دو به سمت کافه میرن وقتی که وارد کافه میشن روی یه صندلی دو نفره میشینن که آدرین میگه.....

A:مرینت چی میخوری تا بگم برات بیارن 

M:یه فنجون اسپرسو 

A:باشه،منم یه فنجون قهوه تلخ میخورم 

از زبون راوی:مرینت و آدرین در حال صحبت کردن بودن که سفارششون حاضر میشه ، بعد از اینکه مرینت اسپرسو یی که سفارش داده بود رو میخوره آدرین هم همزمان با مرینت قهوه تلخی که سفارش داده بود رو میخوره ، وقتی که از کافه خارج میشن آدرین در ماشین رو برای مرینت باز میکنه ، مرینت به آدرین لبخند میزنه و داخل ماشین میشینه ؛ و آدرین در ماشین رو برای مرینت میبنده و بعدش خودش سوار ماشین میشه و  ماشین رو روشن میکنه و به سمت پیست پاتیناژ حرکت میکنه داخل راه مرینت به آدرین میگه.....

M:آدرین من خیلی تورو دوست دارم 

A:منم دوست دارم عزیزم

از زبون راوی:مرینت وقتی که به آدرین میگه که دوستش داره گونه ی آدرین رو میبوسه که آدرین با لبخند به مرینت نگاه میکنه و میگه منم دوست دارم عزیزم بعد از ده دقیقه مرینت و آدرین به پیست پاتیناژ میرسن مرینت میخواست از ماشین پیاده بشه که آدرین گفت ......

A:مرینت باید چشمات رو با این دستمال ببندی 

M:خب برای چی 

A:به زودی میفهمی حالا برگرد تا این دستمال رو روی چشمات ببندم 

M:باشه 

از زبون راوی:مرینت صورتش رو برمیگردونه تا آدرین دستمال رو روی چشماش ببنده وقتی که آدرین دستمال رو روی چشمای مرینت میزاره و اون رو میبنده از فرصت استفاده میکنه و گونه ی مرینت رو میبوسه و بعد مرینت به کمک آدرین وارد پیست پاتیناژ میشه و.........

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خب اینم از این پارت 

طولانی بود 

شرط پارت بعدی 50تا کامنت و 22تا لایک