Forbidden love p18
ادامه
M:خب امروز قبل از اینکه تو بیای فیلیکس سه تا سیلی محکم بهم زد ، آنقدر محکم بود سیلی هایی که به صورتم زد که از دماغ و لبم خون اومد ...
K:م....مرینت داری راست میگی
M:خب آره
K(با عصبانیت):مرینت تو نباید بزاری فیلیکس همچین بلاهایی رو سرت بیاره
M:من نمیتونم در مقابل فلیکس بایستم
K:تو نمیتونی ولی من میتونم از دست این هیولا نجاتت میدم بهت قول میدم به هر قیمتی که شده تو رو از دست زندانی که فیلیکس برات درست کرده نجاتت بدم
M:ن.....نه تو نباید همچین کاری رو بکنی،میترسم که بلایی سرت بیاره
K:نگران نباش نمیتونه بلایی سرم بیاره چون جراتش رو نداره
از زبون راوی:مرینت گونه ی کاگامی رو میبوسه و بغلش میکنه و میگه
M:واقعا ازت ممنونم کاگامی
M:خواهش میکنم مرینت....
از زبون آدرین=A
A:بعد از جشن به سمت شرکت پدرم رفتم و وارد اتاقم شدم و به عکس منو و مرینت نگاه کردم و چند قطره اشک از چشمام پایین اومد سریع اشکام رو پاک کردم و یاد لحظه ایی افتادم که داشتم با فیلیکس صحبت میکردم،مرینت بهم زل زده بود خیلی دوست داشتم که بغلش کنم و لبای شیرینش رو ببوسم اما حیف که اون زن فیلیکس شده بود و برای این کار ها دیگه خیلی خیلی دیر شده بود در افکارم غرق بودم که با صدای در اتاقم به خودم اومدم منشی بود بهش گفتم تا وارد اتاق بشه بهم گفت که یه پسر جوون اومده تا من رو ببینه متوجه شدم که اون فرد لیام هستش بهش گفتم اجازه بده تا وارد اتاقم بشه لیام وارد اتاقم شد و گفت ....
مکالمه LوA
L:سلام آدرین
A:سلام لیام لطفا بشین
L:ممنونم
A:کارم داشتی که به اینجا اومدی
L:آره میخواستم بهت یه خبر مهم رو بگم
A:خب بگو گوش میدم
L:فیلیکس قراره تو رو بکشه باید حواست به خودت باشه
A:فکرش رو میکردم که یه روزی همچین بلایی سرم بیاره
L:آدرین ، فیلیکس جون من رو هم تحدید کرده پس باید از این به بعد به صورت پنهانی هم دیگه رو ببینیم
A:چی جونت رو تحدید کرده تو نباید به خاطر من خودت رو به کشتن بدی
L:نگران نباش من از وقتی که میلن رو از دست دادم دیگه از مرگ هیچ ترسی ندارم و حالا میخوام کمکت کنم تا به عشقت برسی و مثل من حسرت بوسیدن عشقت رو نداشته باشی
A:ممنونم لیام
L:خواهش میکنم خوشحالم که دارم کمکت میکنم
خب شرط پارت بعدی
55تا کامنت و 15تا لایک