Forbidden love p11
بپر ادامه
از زبون مرینت=M
M:بعد از اینکه صبحونه ام رو خوردم از آشپزخونه بیرون اومدم که دیدم فیلیکس لباسش رو پوشیده با دیدن فیلیکس یه لحظه احساس کردم که انگار آدرین رو دیدم .....
از زبون فیلیکس=F
F:وقتی که مرینت رفت تا صبحونه بخوره لباسم رو برداشتم به طرف اتاقمون رفتم و لباسم رو پوشیدم و از اتاقمون بیرون اومدم منتظر مرینت موندم که مرینت از آشپزخونه بیرون اومد با دیدن من یکم شکه شد فکر کنم با دیدن من یادآدرین افتاده بود چون من و آدرین خیلی شبیه هم هستم ، همینطوری داشت نگاهم میکرد که گفتم .....
مکالمه FوM
F:خوشتیب شدم
M:آ.....آره خیلی
F:ممنونم حالا تو برو و لباست رو بپوش
M:باشه
از زبون مریمت=M
M:لباسم رو از دست فیلیکس گرفتم و به سمت اتاقمون رفتم و لباسم رو پوشیدم واقعا قشنگ بود یه دامن جذب و کوتاه مشکی با یه پیراهن دخترونه کوتاه و سفید موهام رو روی گردنم انداختم و کفش های پاشنه بلند مشکیم رو پوشیدم و کیف سفیدم رو که فیلیکس قبلا برام خریده بود رو روی شونه ام انداختم و از اتاقمون خارج شدم لباس منو فیلیکس ست بود فیلیکس یه شلوار مشکی با پیراهن سفید و کت مشکی پوشیده بود و دکمه های پیراهنش رو کامل نبسته بود و بیشتر بالا تنش مشخص بود و یه ساعت مشکی به دست چپش بسته بود و کفش هاش هم مشکی بود که با دیدن من گفت ......
از زبون فیلیکس=F
F:منتظر مرینت موندم که یکدفعه دیدم یه ملکه داره از اتاق بیرون میاد و از پله ها میاد پایین که گفتم .......
مکالمه MوF
F:به به ملکه من چقدر جذاب شدی
M:ممنونم
F:خب بهتره که بریم ماشین جلوی در منتظرمونه
M:باشه بریم
از زبون فیلیکس =F
F:مرینت واقعا زیبا شده بود ، داشتیم از خونه خارج میشدیم که دست مرینت رو محکم گرفتم و به خودم نزدیکش کردم و گونه اش رو بوسیدم که با بوسه ام روی گونش لپای سفیدش سرخ شد وقتی که از خونه بیرون اومدیم راننده در ماشین رو برای من و مرینت باز کرد و من و مرینت داخل ماشین نشستیم......
از زبون مرینت=M
M:داشتیم از خونه خارج میشدیم که فیلیکس دستم رو محکم میگیره و من رو به خودش نزدیک میکنه و گونه ام رو میبوسه که لپام سرخ میشن ، راننده در ماشین رو برای من و فیلیکس باز میکنه و منو و فیلیکس داخل ماشین میشینیم و به طرف جشن حرکت میکنیم......
از زبون آدرین=A
A:از اتاقم بیرون میام و وارد آشپزخونه میشم ، مادرم و پدرم زود تر از من به جشن رفتم چون اون ها میزبان هستن ، از داخل یخچال بطری آبمیوه رو برداشتم و یه لیوان آبمیوه خوردم و بعدش در بطری رو بستم و داخل یخچال گذاشتم از آشپزخونه خارج شدم و وارد حیاط خونمون شدم سوار ماشینم شدم و به سمت جشن حرکت کردم که یکدفعه.......
خب اینم از این پارت
لایک های پارت قبلی و پارت هشت رو به شرط برسونین
شرط پارت بعدی 30تا کامنت و 15تا لایک
بای