my killer love 7

𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 · 1402/08/30 11:30 · خواندن 2 دقیقه

رمز برداشتم 

merinette 

ساعت 5 بود

a: خب . . . بریم؟ 

m: آره؟ 

چشمامو برای اخرین بار میبندم و تصور میکنم 

دلم نمیخواست برم دلم میخواست برگردم طبقه بالا، از در وارد شم و مثل همیشه ببینم یک دختر با موهای طلایی بلند پشتش به منه و داره برامون قهوه میریزه برمیگرده و بهم لبخند میزنه، چشماش بیش از حد قشنگن میگه سلام مری، بوی سوختگی میاد با سر به طرف گاز اشاره میکنم سوفی میگه: نه دوباره سوخت؛ و همونجور که موهاش پخش تو هواست به طرف گاز میدوه بهش میخندم و میگم: از دست تو سوفی، دوباره بهم لبخند میزنه و محو میشه 

ولی نمیشه، دیگه خونه ای وجود نداره دیگه سوفی وجود نداره قلبم فشرده شد یهو کسی دستش رو گذاشت روی شونم

a: باید بریم 

دستشو پس زدم: اوهوم 

از ساختمون بیرون رفتیم و سوار ماشین شدیم 

a: خب، گفتم هوایی بریم زودتر میرسیم 

بلیت رو گذاشت کف دستم 

a: زمینی 296 مایله (475 کیلومتر) و  هوایی 259 مایل (416 کیلومتر)  

m: ممنون 

1 ساعت بعد ~

a: امیدوارم چیزی جا نذاشته باشی؟ 

m: فکر نکنم به هر حال دیگه جا گذاشته باشم هم مهم نیست، هست؟ 

a: نه خب 

توی هواپیما نشسته بودیم 12 ساعت دیگه توی لندن بودیم یک لحظه موهای بدنم سیخ شد، نه به خاطر هواپیما و رفتن به لندن، به خاطر کسی که قرار بود پیشش بمونیم 

__________________

زنی  که جیغ میکشه، مردی که با پتوی خونی به سمتمون میاد، سعی کردم کمک کنم، ولی دیر شده بود، اون مرد یک پا تا هفته ها کابوسم بود

__________________

m: آدرین، واقعا که نمیخوایم بریم پیش . . .؟ 

a: چرا متاسفانه 

m: ولی نمیشه که بریم یه هتل؟ تراولاج مثلا؟ قیمتش خوبه 

a: اگه ردتو بگیرن چی؟ 

m: خیلی حساسی اصلا به تو چه 

نباید اینجوری باهاش حرف بزنم به هر حال حاضر شده بود کمکم کنه 

~~~~~

کل دوازده ساعت رو خوابیدم، ناخواسته همه مسافر ها داشتن پیاده میشدن که ادرین بیدارم کرد و باهم از هواپیما و فرودگاه بیرون رفتیم 

m: خب، یک راست میریم خونش؟ 

a: نه یک ادرس داده، کافه کرگدن نعنایی 

m: خوبه 

بعد از دو ساعت سرگردونی و ادرس پرسیدن از مردم  رراه رو پیدا کردیم یک کافه نسبتا شیک بود 

m: باید جلوش تظاهر کنیم هنوز نامزدیم؟ یا حتی زن و شوهر؟ 

ادرین جا خورد: خب . . . فکر کنم مجبوریم 

رفتیم توی کافه، پشت میز چهار نفره ی گوشه ی سالن نشسته بود تا مارو دید جلو اومد یک لحظه نفسم رو حبس کردم 

مرد یک پا: سلام مرینت، سلام آدرین به لندن خوش اومدین! 

"" "" "" "" 

پارت بعد 20 لایک