قمارعشق S2p24
برووو
مرینت
نمیدونم چند ساعت چند روز خواب بودم وقتی چشمام رو باز کردم با چشم های به رنگ یاقوت سبز با موهای طلایی که انکار خدا با دست های خودش دونه به دونه انو براش گذاشته
مرینت : آدر...
خواستم حرف بزنم اما یاد اینکه اون موضوع مهم رو بهم نگفته بود ناراحتم کرد و سرمو به طرف پنچره برگردوندم
آدرین
فهمیدم که نمی خواد باهام حرف بزنه برای همین چیزی نگفتم شاید فرصت میخواد یا شاید ....
در باز شد و همه هجوم آوردند سمت مرینت
امیلی : الهی
گابریل : اگه تو نبودی ما زنده نبودیم
سارا : راست میگه
فلیکس : اصلا باید به مرینت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش زن رو به تو بدن تا وقتی که پلیس ها بیان رو به تو بدن
آنا جک : راست میگه
گاگامی : یه دقیقه ساکت بزارید خودش حرف بزنه
مرینت
همه اومده بودن که داشتن حرف میزدن که با حرف گاگامی لبخنده خشکی زدم
مرینت : ممنونم که به فکر من هستید
که یهو در باز میشه و ....
مرینت
در باز میشه و دایی پیتر میاد تو با لباس نظامی و یه کلاه و یه لوح تقدیر و به تخت من نزدیک میشه
مرینت : دایی جان
پیتر : خوشحالم که بیدار شدی
مرینت
اشک تو چشام جمع شد چون اون تنها کسی بود که داشت حالم رو میپرسید
مرینت با بغض : خوبم فکر مردم که رفتید
پیتر : یه کار نیمه تمام داشتم برای همین باید انجامش میدادم
مرینت : چی بود
پیتر : تو بودی
مرینت : من ... چرا من
همه با تعجب به پیتر نگاه کردن
جک : چی بود
پیتر : برای لوح تقدیر و اینکه برای شکایت مرینت
مرینت با بهت : من من که شکلایت نداشتم که
پیتر : تو نه من من یه پلیسم یه پلیس که باید به مردم کمک کنه و تو هم همونی
مرینت : چه کمکی
پیتر : قمار ...
همه نظر ها به طرف آدرین میره که آدرین سرشو به طرف پایین میگیره
جک جبهه میگیره
جک : برادر تو باید طرف ما باشی یا اون
پیتر : من طرف حق هستم حقی که ازش گرفتین
جک : چه حقی چی میگی
پیتر با صدای بلند : حق دیدن خانوادش حق اینکه نتونست عاشق اونی باشه که خودش انتخاب حق اینکه لبخند هاش از ته دل نیست بازم میخوای بگم
مرینت
اشکم هام همینجوری میریخت اون تمام حرف های منو زد بود اون هرچیزی که من میخواستم بگم رو گفت که باعث شد گریه کنه
گابریل : الان چی میخوای پیتر
پیتر : طلاق مرینت رو
آدرین
تمام این مدت داشتم به حرف های عمو پیتر گوش میدادم (یادم رفت بهتون بگم پیتر میشه عمو نه دایی 🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤌🏻😂) وقتی که اسم طلاق رو آورد خوندتو رگ هام منجمد شد
آدرین با داد که باعث شد که پرستار ها به طرف اتاق بیان گفتند : من طلاقش نمیدم اون شاید به زور زنم شده اما من واقعا عاشقشم
مرینت
با حرف آدرین بیشترگریم گرفت اون عاشقم بود منم عاشقش بودم
خو بسه دیگه کامنت نمیدین که 😑🙍🏻♀️
پارت بعدی 30تا کامنت
دیگه نمیگم دوستون دارم 💔:(