وبلاگ لیدی باگ

من اومدم بریم برای ادامه...

ادامه پارت قبلی...

من:پسر بی همه چیزتون برق حموم رو خاموش کرد منم مثل سگ از تاریکی میترسممم!

نگاهم به آدرین و بابا و مامانش افتاد که از خنده قرمز شدن!

من:بخندید عزیزانم راحت باشید و من حرص بخورم!

همه با کمال تعجب خندیدن اونم بلند منم اینجا حرص میخورم و خودخوری میکردم رو به آدرین گفتم:

من:یه بلایی سرت بیارم من که بشینی حرص بخوری!

بدون توجه به مامان و بابا دوباره حموم میرم قشنگ حموم میکنم و بیرون میام

پنج ساعت بعد...

آرایشگره انقدر پوستمو مالید و چیز میز مالید چندشم شد!

دیگه طاقتم تموم شد و گفتم:

من:Look, you have ruined my face by rubbing it so much, let it go(ببین انقدر از اینا مالیدی صورتم رو خراب کردی ول کن بسه!)

آرایشگره هم که یه چیزایی از حرفاش فهمیدم گفت:

آرایشگره:Be patient, it will be over, let our son-in-law enjoy you (عزیزم تحمل کن تموم میشه دیگه بزار دامادمون ازت لذت ببره)

واقعا که بی حیا بود!

هیچی نگفتم که آخر اومدم به توپم بهش که گوشیم زنگ خورد...

آدرین بود.

من:الو سلام آدرین منو از دست آرایشگره نجات بده منو کرده جادوگر!

آدرین:سلام عزیزم منم خوبم هیچ خبر سلامتی تو جادوگرم باشی من دوستت دارم!

من:بیا همین الان منو از دستش خلاص کن دیوانه ام کرد بابا!

آدرین:باشه عشقم دم درم بهش بگو ازت دل بکنه و لباستو بپوشی و بیای بیرون!

من:اوکی خداحافظ

آدرین:خداحافظ!

من رو به آرایشگره که داشت به کارش ادامه میداد کردم و گفتم:

من:My dear, Dumad is waiting for me in the valley, he told me to get dressed and come and we are in a hurry (عزیزم دوماد دم دره منتظرمه گفت که دیگه لباس بپوشم و بیام و یکم عجله داریم)

آرایشگره با کمال پورو ای گفت:

آرایشگره:Hey, sir, the groom is coming, tell him to wait for a while so that I can make your lipstick more colorful and your shadow as well.(وای آقا داماد اومدن بهش بگو یکم وایسه تا رژ لبت رو پرنگ تر کنم و سایه ات رو هم همینطور)

اعصابم رو بهم ریخت برای همین گفتم:

من:I'm sick of you, I'm clearly telling you that I don't want you to make me up, and then you're going to leave Ali alley and you won't take me, stop, I want to go.(آخه نکبت ول کن دیگه مریضی تو دارم به طور واضع میگم نمیخوام آرایشم کنی و بعد خودته میزنه به کوچه ی علی چپ و به یه ورتم نمیگیری بس کن من خوام برم)

آرایشگر جا خورد و اخم کرد و گفت:

آرایشگره:You don't deserve it, go to work, your husband is stupid, it's not good for you, go away, I'm getting sick( بی لیاقت خوبی بهت نیومده برو پیشه شوهرت احمق بهت خوبی نیومده دیگه برو برو دارم حالم بد میشه)

من روی سگم بالا امد ولی به خاطر اینکه دیرم نشه چیزی نمیگم و لباس عروسیم رو میپوشم لباسم از این پف دارا نبود خودم نخواستم یه چیز ساده بود و با کلاس و شیک

از آرایشگاه بیرون میام که میبینم آدرین با ماشین لکسوس که با گل های قرمز تزئین شده اونم نه زیاد متوسط که باعث شیک بودن شده!

آدرین هم واقعا جذاب شده بود و من دلم گیلی و ویلی رفت چرا اینجوری شدم؟

آدرین سمتم اومد و گفت:

آدرین:ای سلام و درود بر عشق زندگیم که انقدر تو دل برو و جذاب شده آیا افتخار میدهید که دست شما را بگیرم؟

من:مسخره نکن قشنگ ریده به قیافم ولی خوب مالی شدیا!

آدرین:بله میدونم خوب مالیم و قیافه ی تو هم برای من خیلی زیباست عزیزم!

من:بیا بریم بیا بریم تا دیر نشده!

سوار ماشین شدیم و به این فکر میکردم بابام توی این عروسی نبود من تو این عروسی کسیو ندارم که!

بلاخره به یک عمارت شیک میرسیم که بیشتر به باغ و تالار میخورد ولی عمارت بود!

آدرین در رو برام باز میکنه و من پیاده نیشم و دست به دست وارد میشیم همه من رو عجیب نگاه میکردن!

بدبختا خوشگل که ندیدن!

عروسی تموم شد ولی اینم بگم که خیلی عادی بود هیچ حسی نداشتم و اینکه همه جوری میرقصیدن که انگار عروسی خودشونن همه تبریک گفتم و خیر سرشون رفتم ما هم راهی خونه شدیم و اینکا رفتم داخل اتاق و مشغول پاک کردن آرایش زوموختم شدم و زیر لب هی غر میزدم و اینکه یهو یاد این افتادم که عروس و دامادا بعد عروسی چیکار میکنن و من شیطونیم گل کرد که آدرین رو گول بزنم و برم با خیال راحت بخوابم

رفتم پیش آدرین و با صدای پر عشوه ای رو به آدرین گفتم:

من:عشقم بلند لباسم رو باز میکنی؟

اول تعجب کرد که اینجوری حرف میزم انا بلندمو باز کرد و بعداز کلی عشوه های خرکی خرش کردم و قالش گذاشتم و اینکه بگویم در کار موفق نبودم و او برنده شد و کارش را انجام داد!

(بیییییب(مثلا سانسور) کار های خاک برسی )

صبح با درد گرفتم زیر دلم از خواب بلند میشم و یاد دیشب میوفتم که از خجالت قرمز میشم آدرین هم دستش دور شونه هام بود و نمیذاشت از جام تکون بخورم دلمم خیلی درد میکرد

خدا کنه آدرین گور به گور بشی!

پایان...

پارت بعدی9لایک و 9تا کامنت خیلی خوبه