رمان عشق حقیقی p11
سلومم
چطولید
بچه ها شدم رادیو
نمیدونم بکدوم سازتون برقصم
میگین فصل ۲ بده بعد از اون ور میاین میگین نده 😐 من چیکار کنم ؟ حالا بزن ادامه
آل : بای ❤
روز سه شنبه
م : ماریا بیا آماده شو ساعت ۲ونیمه
ما: باشه مامان کدوم لباسم ؟
م : لباس پف پفیت رو بپوش با کفش پاشنه بلندت رو
ما : باشه رژ نمیزنم
م : اوممم نمیدونم
وقتی ماریا رفت مهمونی
ما :سلام خاله
آل: سلام ماریا چطوری ؟
ما : میسی
رز: سلام ماریا (با صدای ذوق زده)
ما : سلام رز تولدت مبارک ❤
#مرینت
رفتم ماریا رو گذاشتم .
آدرین زنگ زد
آ : سلام مرینت
م : سلام آدرین
آ : ماریا رو گذاشتی؟
م : اوهوم گذاشتم
آ : ماریا اسباب بازی (حالا یه اسمی واسه اسباب بازی بزارید) میخواست براش خریدم خوشش میاد ؟
م : آره بابا خوشش میاد
آ : راستی پرستار گفت فردا نمیاد مرخصیه
م : مرخصی ؟ من فردا میخوام برم سر کارر
آ : خب یه کاریش بکن
م : اه خدافظ
# ماریا
به مامان رز کادو رو دادم و دیدم یک ربع بعد دوستای رز هم اومدن
باهم بازی کردیم و خیلی خوش گذشت
ساعت ۵ بود .
کیک و کادو هارو آوردن
آل : بیاید رقص چاقووو
آل : اول ماریا
ما : ممنونن
و رقصیدم
...
ساعت ۶ و نیم
ما :میشه به مامانم بگی بمونم ؟
لطفا خاله
آل: البته . ولی فک نکنم اجازه بده
ما : حالا زنگ بزنین
آل: سلام مرینت
م : سلام آلیا چطوری بیام دنبال ماریا ؟
آل : خوبم مرسی چرا انقد ناراحتی ؟
م : پرستار ماریا مرخصی گرفته فردارو من نمیتونم ببرمش سر کار
آل : ماریا میگه میخواد اینجا بمونه میتونه بمونه
م : واقعا ؟ ممنون میشم
آل : آره مگه تعارف داری
م : نه ولی تنک
آل : بای
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عه دقت کردین این دوپارت آلیا میگه بای؟ اونم آخرش😂
حواسم هست به شرط نرسوندید
این برای نظرسنجیه که من بزارم یا نه