عشق یا انتقام S2 p2
گفتم عکسی میزارم ولی نظرم عوض جود😃✔️
چرا پارت قبلو به شرط نرسوندید؟ 😃💔
ناراحتم😃💔
لوکا و ادرین تو کافه
لوکا: اقا من چندین ساله تو لندن زندگی میکنم به زور عادت کرده بودم که اونجا رفت و امد ماشینا برعکسه درست وقتی میخواستم عادت کنم برگشتم پاریس امروز وقتی داشتم از خیابون رد میشدم کم مونده بود تصادف کنم.... ای بابا دارم به کی میگم
لوکا که ادرینو تو فکر دید جلوی صورتش دست تکون داد و گفت : هی، چیزی شده؟ شاید دارم یه حرف حوصله سربر میزنم داش کافه به این خوشگلی ببین چه منظره ای جلوته؟ سرتو بلند کن، ببین افتادی تو قهوت همش داری به یه چیزی فکر میکنی
ادرین: شرمنده یکم تو فکر بودم چی میگفتی؟
لوکا: بیخیال چی میگفتم استاد، از خاطراتم بعد از اومدن به لندنو بعدا میگم برات، تو بگو چی شده این همه مدت به چی فکر میکنی؟
ادرین: لوکا، شده فکر کنی که در حق یکی بی انصافی کردی؟ جدی میپرسم
مرینت و الیا توی خونه الیا
مرینت: الیا باید نگاه و برخوردش رو میدیدی، اون ادرین سابق رفته، یکی دیگه رو به روم بود، خیلی از دستم عصبانی بود
الیا: تو موقع جدایی همه چیزو بهش نگفتی که حتی نمیدونه چیا به سرت اومده
مرینت (با گریه) : لزومی نداره بدونه چیا به سرم اومده دیگه ادرینی برام وجود نداره....
الیا که مرینتو با گریه میبینه کنار اون میشینه و میگه (با لحن مهربونی) : اخیی عزیزم، من کمکت میکنم
اتاش تو خونه ی مرینت
اتاش: معلومه دیگه مشخصه دل دوتاشون شکسته (مرینت و ادرین) جفتشون مغرور شدن به نظرم باید به عنوان یه داداش وارد عمل بشم و این مسئله رو حلش کنم نگران نباش بابا، فورا نمیپرم وسط ، اول گوش دومادمونو میکشم میگم یواش پسر، ما هم غرور خانوادگی داریم، چطور میتونی خواهرمو برنجونی، همچین چیزایی
تام: اتاش شلوغش نکن، بنظرم اصلا زنگ نزن اون کار اشتباهی کرده، هرچند اون باخت من که فکر هایی داشتم که نگو و نپرس، مثلا تور ماهیگیری هوشمند اماده کردم، ببین
اتاش: اگه باهم پیش میرفتیم کلی موفقیت کسب میکردیم
تام: اره، ولی میدونی اتاش کاش میشد این بودجه ابتدایی رو حل کرد، اینده من درخشانه....
اتاش: درسته بابا، ولی باغ هایی که از بابا بزرگ به ارث مونده، خونه هایی که مادرم تو محله داره اینا همشون به حاطر تامین مالی تو دود شدن، رفتن هوا بس نیست؟
تام: پسرم من افکار پیشرویی دارم، هرچی از دست دادم بخاطر این افکاره
اتاش: بله همینطوره، میگی که زنگ نزنم؟
تام: بنظرم زنگ نزن
اتاش تو ذهنش: بابا وقتی بنظرم دو پهلو میشه من زنگ میزنم🤠(کرم ریزی میکنه🤡)
ادرین توی خونش
نینو: خوش اومدی داش
ادرین: خوش باشی
نینو: میدونی عاشق فوتبالم
ادرین: اره خب نینو دنبال بهونه نگرد تو هرشب اینجایی شازده، قهوه هم بیارم؟
نینو: نه داش خودم نوشیدنی دارم ممنون
که یهو گوشی ادرین زنگ میخوره (اتاش کرم ریز🤠🤡)
ادرین:بله
اتاش: شوهرخواهر ببخشید چیزه میخواستم بگم ادرین، نشناختی؟
ادرین: نشناختم
اتاش: این چه حرفیه، اتاش صدام کن یکم اوقات تلخی شد ولی خب ادرین ما بچه محلیم
ادرین: چی شده اتاش؟ تو که به ما زنگ نمیزدی
اتاش: داش، مگه میشه زنگ نزنم، یه مدت خارج از شهر بودم زیاد نشد پیگیر باشم، وقت داری یه سر بیام دیدنت؟ اگه وقت داری بیام
ادرین نفسی کشید و گفت: باشه بیا الان ساعت رو برات اس ام اس میکنم
و بعد گوشیشو قطع میکنه
اتاش: باشه داش عالیه، فردا منتظر خبرت الو..... عه قطع کرد😀
ادرین: بفرما اینم مرینت مغروری که میگفتی
نینو: چیشد بیا بشین
آدرین: نتونست پولو بگیره داداشش رو میفرسته
نینو: ای بابا شاید زن داداش بیخبره
آدرین: پسر، مرینتم اینجوریه، هم خودشو مغرور نشون میده هم میاد ازم پول میگیره، کم مونده بود باور کنم که واقعا ناراحتش کردم..... کم مونده بود....
روز بعد🌄
اتاش: دختر چخبر
مرینت: عه عه، داداش اول صبحی کجا میخوای بری؟
اتاش: قرار دارم
مرینت: قرار داری؟ بیخیال کی باهات قرار میزاره
اتاش: بد میشه ها
مرینت: باشه بابا شوخی کردم، کجا میری باهم بریم
اتاش: چیزه.... من اون سمت میرم
مرینت گوشیشو برمیداره که میبینه یه پیام براش اومده
نوشته ی پیام: نیروی جدید بهتر از تو عمل کرد با اون ادامه میدیم حقوقت رو از حسابداری میتونی بگیری
پایان پارت
4040 کاراکتر
________________________________________________
ببینین چقد زیاد نوشتم
حمایت نوموکنین
از moon ممنون بخاطر کاور
شرط: 60 کامنت
اگه به شرط رسید قول میدم پارت بعدو 7000 کاراکتر بنویسم
اگه میخواین زود به شرط برسه نفری پنج تا کامنت بدید
البته منم میتونم با پاسخ دادن به کامنتاتون کمکتون کنم
قول انگشتی؟
راستی بنظرتون اون پیامو کی برای مری فرستاده؟
هرکی درس گفت پارتو به اون تقدیم میکنم
بای