وبلاگ لیدی باگ

ممنون بابت حمایتتون❤️‍🔥🥰😍

ایدامه☕️💜 

#مرینت

تو فکر بودم .آقای آدرین یه جورایی با من مهربون رفتار میکنه برعکس همه حتی داره صمیمی هم میشه !ولی من دوسش ندارم البته به عنوان رئیس که چرا !خوب شایدم بخاطر اون رزوم ا که دزدیدم بود 

تابی،مرینت ؟!

م،وای تابی ترسوندیم

تابی:بیا تو اتاقم باهاتکار دارم 

م،باشه(یا حضرت عباس ) 

تابی، مرینت من میخوام استفا بدم 

م اوه خوب چرا ؟

تابی، از یکی خوشم اومده ولی میترسم بهش بگم و دیدنش منو نابود میکنه 

م،جانننننن نه تو حق عاشقی نداری نمیتونی عاشق یه کسی باشی که نمیشناسیش حالا کی هست ؟

تابی، آدرین 

م، غلط کردی !!!!!!

تابی، حسودی نکن من حسودی میکنم چون تورو دوست داره ولی به من نگاهم نمیکنه 

م، بازم نباید یه همچین کاری بکنی !

تابی، بسه من تصمیم رو گرفتم و تغییرش نخواهم داد و هرکاری میکنم. تا منو بخواد 

م،باشه منم کاری ندارم چون اصلا دوسش ندارم ما اصلا ۱ هفتس اینجاییم و اونا رو می‌شناسیم 

تابی، من تورا به یه رقابت دعوت میکنم

م،باشه شرط می بندیم 

تابی، هر کی باخت از هتل استفاده میده و میره یجا گریه میکنه 

م،قبول 

<روز بعد>

م، سلام آدرین 

آد،سلام مرینت چیزی میخواستی بگی ؟

م،میگم میشه امروز بریم کافه پینک فلور ؟در مورد همین هتل و اینا صحبت کنیم ؟!

اد،اوه البته !اتفاقا سه شنبه میاند 

م،باشه 

اد،:)

م،وای من چیکار کردم حالا با یه خواهر قلدور گیر افتادم حالا مجبورم یه علاقه ای به آدرین نشون بدم ولی چطوری من باید بیشتر بشناسمش 

اد،وای دارم از خجالت میمیرم نکنه اونم منو ..نه امکان نداره حتی به من نگاهم نمیکنه 

ببخشید نسبتا کوتاه بود ولی حمایتاتون کم نشه 😍🥰

شرط پارت بعد:۳۰ کامنت💬 و ۲۶ لایک💜