p4 ؟Love or entertainment
سلام بچه لطفاً لایک کامنت بدین دیگه اذیت نکنید دیروز مجبور شدم چندتا کامنت فیک بدم تا پست حذف نشه لایک کامنت بدید
بپر ادامه یه سورپرایز براتون دارم
واقعا زشته واقعا زشته که باید هر دفعه جن بیارم تا کامنت بزارین
از زبان الیا
وقتی چشم هام رو باز کردم فهمیدم روی شونه ی نینو خوابم برده اما اون بی توجه داشت یه کتاب خوندش ادامه میداد سرم رو از روی شونه اش برداشتم که یهو سرش رو برگردوند
نینو: عه بیدار شدی خوبه فکر کردم تا خود کلاس بیدار نمیشی
من : چرا منو بیدار نکردی ؟ یکی میدید چه فکری میکرد ؟
نینو : فکری نمیکرد خب دیگه چرا باید یه ادم خوابیده رو بیدار کنم.بعدشم هنوز ۱۵ دقیقه تا شروع کلاس مونده
دیشب کم خوابیده بودی ؟
من: نه کم نخوابیده بودم داشتم به پروژه فکر میکردم نفهمیدم کی خوابم برد راستی کلاس بعدی با کیه ؟
نینو : با ریک میشل اوباما کلاس ۷
من : باشه پس هنوز شروع نشده ؟
نینو: نه شروع نشده
راستش از اینکه روی شونه ی نینو خوابم برده بود خجالت زده شده بودم اون از قضیه آکواریم اینم امروز
اخه من چمه ؟
از روی نیمکت بلند شدیم و به سمت کلاس ۷ رفتیم
وقتی وارد شدیم چیزی دیدم که باورم نمیشد
ویویان اونجا بود یعنی اینم یه کلاس مشترک دیگه بود ؟
رفتم کنارش نشستم
من : سلام ویویان کلاس مشترک داریم انگاری
لبخندی زد و بغلم کرد
ویویان: اره خیلی خوشحالم
نینو چند ردیف جلو تر از ما نشسته بود
برای اینکه جای دقیقش رو ببینم کمی سرم رو اینور اونور کردم
ویویان: دنبال کسی میگردی؟
جا خوردم و با صدای لکنت داری گفتم: ن نه
دنبال کی آخه بگردم
ویویان: نمیدونم مثلا یه پسر مو ابی که داره برات دست تکون میده
با سر به نینو اشاره کردم که این کارو تموم کنه
اونم سریع روش رو برگردوند
ویویان قیافش رو شیطانی کرد و گفت: شما دوتا همو میشناسین ؟ باهم سنمی دارین ؟ چیزی شده که من نمی دونم
من : نه بابا چه چیزی بشه اخه
نینو فقط یه دوست ساده بود چرا از گفتن این قضیه به ویویان انقدر برام سخت بود
ویویان: دروغگو ی موجی اصلا گهرم
بغلش کردم و سرم رو بهش تکیه دادم
من: من دروغگو نبود تو پرتغال من بود
ویویان: باشه پرتغال تورو مبخشه
استاد میشل وارد کلاس شد و بی مقدمه شروع کرد به درس دادن
آنقدر حرف هاش قلمه سلمبه بود که باید اول یه کتاب درباره حرف هایش میخریدم
بعد میرفتم سر کلاسش
سرم رو آوردم پایین و دیدم کاغذ مچاله ای روی دفترمه
کاغذ رو باز کردم
« مگه من شاخ دم دارم یا قاتلم که اینجوری از اینه دوستت بفهمه با من دوستی نگرانی ؟ نکنه من دزدم ؟ »
با خوندن نامه هم خندم گرفت هم ناراحت شدم خودمم نمی دونستم چرا نمیخوام کسی بدونه با نینو دوستم
شاید به خاطر مارشال بود که هی محافظ بازی در میاره و تو دل آدم رخت میشوره
پایین کاغذ کمی جا بود مداد رو گرفتم دستم و نوشتم « خیر شما هیچکدوم از اینا نیستی فقط من من خودمم نمیدانم چرا اینکارو کردم »
کاغذ رو شوت کردم سمت نینو
و در کمال تعجب درجا گرفت و باز کرد و شروع کرد به خوندن
استاد میشل : صدای چی بود نکنه اینجا زمین بازی راه انداختین ؟ دانشگاه اومد درس بخونین نه
یار و دلدار پیدا کنین شیر فهم شد ؟
کل کلاس بعله گفتن ولی تا استاد روش رو برگردوند
همه دوباره شروع کردن به دادن و گرفتن نامه
الحق که اینجا نیومدن درس بخونن
کلاس بلاخره تموم شد
این چهارمین کلاس از شش کلاس روزانه بود
اما خوشبختانه دوتا کلاس بعدی استاد نداشت
و زود تر میرفتیم خونه
از دانشگاه رفتم بیرون ویویان هنوز نیومده بود اونا استاد داشتن
نینو رو دیدم که داره میره خونه رفتم سمتش
من : میخوای یکم قدم بزنیم ؟
از قیافش معلوم بود که خیلی خوشحال نیست
نینو: نه نکنه یکی مارو ببینه چه فکری میکنه
داشت ادای منو در میآورد
من : خب ببینه مگه چی میشه
نینو: واییی نه ولی جدا راه های خونمون فرق داره
قیافم رو غمگین کردم و گفتم: ولی من موخام قدم بزنم
نینو : باشه حالا ولی قیافتو اینجوری نکن بیشتر از ناز بودن خنده داره
جفتمون زدیم زیر خنده و شروع کردیم به قدم زدن
نینو: ولی هنوز نگفتی چرا اگه دوستات بدونن من دوستت هستم بد میشه ؟
من : زیرا بنده برادری دارم که سر کوچک ترین تغییر
تو دل ادم رخت میشوره و از اینکه بهش گفتی به غلط کردن میوفتی
نینو : خب اگه خودش بفهمه بدتر نمیشه ؟
من : نمیدونم ولی تو چرا وقتی خواب بودم منو بیدار نکردی اصلا چرا هیچ واکنشی نشون ندادی
نینو : خب بیدار میکردم که چی که کل کلاس خمیازه بکشی و چرت بزنی بعدشم چه واکنشی نشون میدادم جیغ میزدم یا داد فریاد میکردم
از حرفاش خندم گرفت و امیدوار بودم دیگه همچنین اتفاقی نیوفته
ساعت ۲:۳۰ بود یکم دیگه دانشگاه ویویان هم تموم میشد
من : اوه من دیگه باید برم خونه
نینو : خداحافظ موجی
من : الان چی گفتی ؟
نینو : گفتم موجی اون دختره بهت میگفت
من : الان یکی به من بگه گاو توهم باید بگی گاو ؟
نینو : باشه باشه پس شکلات رنگ موهات هم مثل شکلاته
من : باشه خداحافظ بلوبری
نینو : خداحافظ شکلات
راه افتادم سمت خونه
وقتی رسیدم موهام رو شونه زدم و گوجه ای بالای سرم بستم و رفتم تو آشپزخونه تا ناهار درست کنم
خیلی هوس پاستا کرده بودم
دو بسته پاستا و یکم پنیر موزارلا برداشتم و شروع کردم به درست کردن پاستا
غذا رو گذاشتم تو فر ساعت رو روی ۳۰ دقیقه گذاشتم
ویویان هنوز نرسیده بود خونه پس از وقت استفاده کردم و یه ژله ی آلبالو هم درست کردم و گذاشتم تو فریزر
ساعت زنگ خورد پاستا رو از فر در اوردم و با سبزی خورد شده تزیین کردم و روی میز گذاشتم
به ژله سر زدم هنوز خوب سفت نشده بود
در فریزر رو بستم و نشستم پای مبل تا ویویان بیاد خونه و باهم ناهار بخوریم.........
کراکتر: ۵۴۰۳
یه لایک کامنت بزار دستت که نمیشکنه