p3 ؟ Love or entertainment

بی نام... بی نام... بی نام... · 1402/08/15 15:55 · خواندن 6 دقیقه

ای بچه ها نفسم گرفت سه بار خواستم پارت بذارم هر بار یه مشکل یه بار لینک کاور خراب شد یه بار کیبورد هنگ کرد ایندفعه دیگه گذاشتم خب زحمت بکش لایک کن با انگشت مبارک کامنت هم اگه خواستی بزار

بپر ادامه مطلب ❤️😂

اگه لایک کامنت ندی شب میاد تو خوابت ☠️

 

چند روز بعد از زبان الیا 

امروز روز اول دانشگاه بود ساعت ۶ بلند شدم موهام رو شونه کردم یه هودی ی کرمی شلوار لی ی سیاه کوله ام رو برداشتم و رفتم پایین ویویان صبحانه درست کرده بود نشستم پای میز و درحال خوردن بودم که ویویان گفت: سلام الیا صبح بخیر

من : سلام وی

به دستبندی که نینو گرفته بود اشاره کرد

ویویان : اون دستبند چیه چند روزی میکنه دستت ؟ 

نکنه رل زدی اون برات خریده

لقمه ی غذا پرید تو گلوم و شروع کردم به سرفه کردن

من : نخیر رل کجا بود دیونه از یه فروشگاه خریدم 

ویویان: باشه باشه من میرم حاضر بشم

بعد خوردن صبحانه کمی روی مبل لم دادم و رفتم پای گوشی

من: صبح شما بخیر جناب کله آبی

نینو : صبح بخیر یه خبری برات دارم

من : چی شده ؟ 

نینو : به خاطر نزدیک تر بودن به پدر مادرم

به دانشگاه شما انتقالی گرفتم ولی یه قسمت دیگه اونجا هستم

لبخندی به لبم اومد و نوشتم: خیلی خوبه پس هم دانشگاهی هم هستیم راستی رشته تو چیه ؟ 

نینو :گرافیک

من: چه جالب رشته منم گرافیکه 

نینو : عه ساعت چه زود میگذره من باید برم تا دیر نرسم توهم از پای گوشی پاشو راه بیوفت

ساعت ۶:۴۵ بود کلاس ساعت ۷:۳۵ شروع می‌شد

من : ویویان مگه میخوای بری قصر پادشاه بیا دیگه الان دیرمون میشه دختر

ویویان بلافاصله از پله ها اومد پایین

یه شلوار چسب نسکافه ای بای کاردیگان سفید پوشیده بود

کوله اش هم بغلش

گوشی رو گذاشتم تو جیبم و همراه ویویان از خونه خارج شدم

نزدیک ۲۰ دقیقه بعد به دانشگاه رسیدیم

از در رفتیم داخل

جای در ورودی چهار تا سالن مجزا بود که بالای اونا

واضح نوشته شده بود ( گرافیک ، خیاطی ، طراحی لباس ، نقاشی)

من رفتم داخل سالن گرافیک و ویویان رفت داخل سالن طراحی لباس

اول سالن فردی دونه دونه کارت های دانشجویی رو تحویل دانشجو ها میداد

نوبت به من رسید و همراه کارت یه ورقه ی برنامه هم بهم داد اولین کلاس رو با استاد مادل سانچز داشتم داخل کلاس ۵ کمی توی سالن گشتم تا کلاس ۵ رو پیدا کردم رفتم داخل و روی یک صندلی تک داخل ردیف ۲ نشستم تا به تخته نزدیک باشم

وقتی استاد وارد کلاس شد سلامی کرد و به سمت ته کلاس اشاره کرد

استاد مادل : تو بیا اینجا و خودت رو معرفی کن

یه ادم از ته کلاس با هودی سیاه و شلوار سیاه بلند شد و رفت سمت استاد

صورتش رو درست ندیدم 

اون شخص : سلام بچه ها چطورین من نینو لاحیف هستم دانشجوی انتقالی

اون شخص نینو بود بعد معرفی دوباره رفت نشست ته کلاس و استاد مادل شروع کرد به درس دادن

یه دفتر سیاه سفید از کوله ام در اوردم برای نکته برداری 

استاد مادل خیلی دقیق اما ساده و روان توضیح میداد

بعد اتمام کلاس کوله ام رو برداشتم و از کلاس رفتم حس کردم کسی داره نزدیکم راه میره 

وقتی سرم رو چرخوندم با قیافه نینو مواجه شدم و تعجب کردم

نینو: چرا تعجب کردی مگه تا حالا منو ندیدی ؟ 

من : چرا دیدم ولی عادت ندارم انقدر بیای تو حلقم

خنده ای کرد کمی خودش رو از من فاصله داد

نینو: عه اون دستبند رو دستت کردی فکر کردم انداختی دور

من : چرا باید بندازم دور ؟ 

نینو: چمی دونم گفتم شاید چنین کاری کرده باشی

من : نخیر نکردم

با خودم فکر کردم چرا من هرروز این دستبند رو دستم میکنم ؟ 

وقتی رسیدیم به حیاط نینو راهش رو کج کرد و نمی‌دونم کدوم گوری رفت

روی یه نیمکت نزدیک دیوار نشستم و به برنامه ام نگاهی کردم

دومین کلاسم با خانم « ماریان رودریگز » بود کلاس ۲۱ تقریباً میشد همین آخر های سالن خوبه زود بهش میرسم 

رفتم سمت بوفه و یه ساندویچ ژامبون گرفتم

و شروع کردم به خوردن به ساعتم نگاه کردم تقریباً الانا بود که کلاس شروع بشه از حیاط خارج شدم و رفتم داخل سالن

اما هرچی گشتم کلاس ۲۱ رو پیدا نکردم

دیدم نینو داره میره از سالن بیرون رفتم سمتش و گفتم: چرا میری بیرون مگه کلاس ۲۱ اینجا نیست

نینو : نه کلاس تو سالن طراحی لباس هست با اونا کلاس مشترک داریم

دنبال نینو رفتم تا رسیدیم به کلاس ۲۱ رفتیم داخل و یه جا تقریبا ردیف یکی مونده به آخر بود که نشستیم

کمی بعد.....

خانم ماریانا خیلی حرف میزد و بیشتر داشت غر غر میکرد از اون استاد های گنده دماغ بود که خدا خدا میکنی باهاش کلاسی نداشته باشی

نینو به شونه ام ضربه ای زد و قیافش رو شبیه خانم ماریانا کرد و شروع کرد مسخره بازی

داشتم از خنده منفجر میشدم

که بلاخره استاد گفت کلاس تمومه تقریبا ساعت ۱۰ 

شده بود اما هنوز تا ساعت ۳ که میرفتیم خونه خیلی مونده بود

سرم رو روی میز گذاشتم تا کمی استراحت کنم چون کلاس بعدی هم با خانم ماریانا بود

مونده بودم الان ویویان داره چیکار می کنه

که با صدای نینو به خودم اومدم: اهای حواست کجاست ؟؟؟ استاد داره گروه بندی میکنه برای پروژه های اولیه

من : چی کی کجا هنوز به ما نرسیده ؟ 

نینو : نه الان میرسه

استاد ماریانا: نینو لاحیف ، مکس ویلیامز ، الیویا 

سامندرا ، ماریا توتانی گروه ۴ 

الیا سزار ، روزالین بورژوا ، میلن ساکو ، گروه ۵ 

همین گروه بندی تموم شد برای پروژه اولیه یه مانکن سه بعدی طراحی کنید تا دوشنبه ی اینده هم زمان دارید برای این کار میتونید از افراد خارج از گروه خود هم استفاده کنید

بعد انجام گروه استاد یه توضیح اولیه درباره ی 

طراحی ی الگوی سه بعدی داد 

بعد اتمام کلاس از سالن طراحی لباس خارج شدم و رفتم داخل حیاط ری  همون نیمکت قبلی نشستم

نینو هم اومد کنارم نشست تا کلاس بعدی ۴۵ دقیقه زمان داشتم همه فکرم شده بود پروژه و توی افکارم غرق شده بودم 

کاراکتر: ۵۱۲۰ 

خب دیگه بسه ۵۰۰۰  کراکتر نوشتم اونوقت تو هنوز لایک نکردی ؟ 

بزن اون لایکو عزیزم دستای خوشگلت. رو تکون بده و برام یه کامنت خوشگل بزار و بهم انرژی بده 

منتظر پارت بعد باشین احتمالا فردا همین ساعت ها بذارم

تا یه پارت دیگه خدا یار نگهدار ❤️❤️