Green eyes, the color of devil S2 P12
صبحبخیر هموطن
حس کردم چند ثانیه نفسش بند اومد.. دستمو رو میز گذاشتم، حالم بد بود، همه چیو گفته بودم و کاش نمیگفتم. من که میدونستم جوابش چیه، جای موندن نبود. باید میرفتم...
_ آدرین
دستش روی دستم قرار گرفته بود، برگشتم و نگاش کردم، گیج نگاهم میکرد
_ چی گفتی؟
داشت مسخرم میکرد؟ نفهمیده بود چی گفتم؟ خودشو به اون راه میزد و من و نادیده میگرفت؟
_ نشنیدی چی گفتم؟ گفتم عاش....
دستش رو به علامت هیس روی لبم گذاشت
_ هیچی نگو، ادامشو نگو
_ چرا نگم؟
معلوم بود چرا میخواست نگم، میخواست تو این وضعیت تخمی بمونیم. من نمیخواستم. یا باید اینجا تمومش میکردیم، یا باید منو قبول میکرد که بعید میدونستم. باید قبل اینکه ته مونده غرورم نابود میشد و مثل خاکستر دود میشد.
_ آ...آدرین..
سرمو برگردوندم و نگاش کردم، رد نگاهشو دنبال کردم، به نقطه ای از میز خیره بود.
_ لطفا.. دیگه نگو.. بیخیال شو..
سرمو بالا گرفتم، ابروهام حالت اخم به خودشون گرفتن و با نیشخند نگاهش کردم
_ چی گفتی؟
منتظر جوابش نموندم، از جام بلند شدم و با محکم ترین و پرسرعت ترین قدمایی که تو عمرم برداشته بودم از کافه بیرون زدم، همین که هوای بیرون کافه به صورتم خورد قطره ابی روی صورتم ریخت، سرمو بالا اوردم، من گریه نمیکردم. بلکه بارون میومد.
چیزی نگذشت که زمین خیس شد، سوار ماشینم شدم و بدون اینکه شیشه ماشین رو تمیز کنم سمت نزدیک ترین کلابی که میشناختم روندم.
بقیه هم وقتی یکی ردشون میکرد اینجوری بودن؟ نمیدونم، فقط میدونم اصلا دلم نمیخواست دیگه صداشو بشنوم. تقصیر خودمم بود، اگه احساساتمو تو قلبم نگه داشته بودم بهتر نبود؟ نمیدونم..
ماشین رو یه گوشه پارک کردم و پیاده شدم، با قدمایی که از ردی عصبانیت محکم و استوار بودن وارد بار شدم، یه گوشه کنار میز نشستم
_ شراب لیمو، لطفا
بعد اینکه لیوان جلوم قرار گرفت به سرعت سر کشیدمش
_ یکی دیگه
بار شلوغ بود و فقط کنار من یه صندلی خالی بود، بقیه چند نفری اومده بودن و من به تنهایی..
لبمو گوشه ی لیوان گذاشتم و شرابو مزه مزه کردم، لیوان دوم شراب لیمو رو سر کشیدم
به دختری که روی صحنه میرقصید نگاه کردم، موهاش حالت دار بود و سارافون سرمه ای تنش بود، رژ سرخی روی لباش بود و ارایشش بیش از حد بود.
متوجه صدای کنار کشیده شدن صندلی کنارم شدم، برگشتم تا ببینم کی روش نشسته، چشمای اشنای اون بود..
100 تا برای بعدی