old love پارت 20 + تولد آدرینا
سلام جوجه رنگیم
تولدت مبارک تو امروز دنیا اومدی و با وجودت همچی بهتر شد
امروز ۱۳ سالگیت تموم شد و وارد ۱۴ سال شدی
تولدت مبارک آدرینا !
این پارت رو برای تو نوشتم امیدوارم خوشت بیاد ❤
می خواستم برای این پارت رمز بزارم که فقط خودت بخونیش ولی بجاش برای پارت بعد رمز می زارم و رمزو فقط به تو میدم
آدرینا اینجا هنوز فلش بکه
امروز مرینت مدرسه نیومده بود و آدرین از نبود مرینت سو استفاده می کرد
آدرین دستاش تو جیبش بود و داخل راهروهای مدرسه راه می رفت ، همون لحظه فلور خودشو با عشوه به آدرین نزدیک کرد
فلور دختری با موهای طلایی و چشمای عسلی بود قدش متوسط رو به پایین بود معمولا لباس های باز برای جذب کردن آدرین به خودش می پوشید
فلور عاشق آدرین بود و از هر فرصتی استفاده می کرد که به آدرین نزدیک بشه
و الان بنظرش در نبود مرینت الان بهترین فرصته
فلور نزدیک آدرین شد و با عشوه گفت
« مرینت نیومده ؟ می تونم برات جاشو بگیرم »
آدرین به ستون تکیه داد و با نیش خند گفت « فکر بدی نیست البته که مرینت دیگه برام اهمیتی نداره بخاطر پدر و مادر اون من خانوادمو از دست دادم، و الان اون فقط اضافس می خوام زودتر از شرش خلاص شم »
فلور : « یعنی می خوای بهش خیانت کنی ؟ اینجوری دلت خنک میشه، با اذیت کردنش؟ »
آدرین یک دقیقه بچگیشو یادش اومد وقتی که مرینت جلو کسایی که آدرین رو اذیت می کردن ازش دفاع می کرد یعنی واقعا می خواست مرینت رو ول کنه؟
فلور : « ولی شاید مرینت هیچوقت نفهمید که تو بهش خیانت کردی اون موقع می خوای چیکار کنی؟ »
آدرین « هیچی بهش نمیگم خودش بفهمه بهتره اینجوری داغون تر میشه »
فلور « باشه هرطور خودت می دونی، یعنی الان دوست دخترتم؟ »
آدرین « آره ولی فقط تو بهم کمک می کنی که مرینت بره پی کارش نه بوسه و نه بغل هم خوابیدن هیچ کدوم نمی خوام کارایی که با مرینت کردمو با تو بکنم»
فلور حرف آدرین رو نادیده گرفت و گفت
« فردا بیا کافه آدرسشو بهت میدم اگه کمتر بری خونه مرینت شک می کنه و کم کم خودش ازت فاصله می گیره
______________________________________________
آدرین اومد خونه و تا جایی که میشد با مرینت سرد رفتار می کرد
مرینت به سمت آدرین رفت و گفت
« آدرین »
آدرین با حالت خشک « باز چته »
مرینت سرشو انداخت پایین « چرا بد اخلاقی؟ »
آدرین « تو فضول منی؟ »
هالووین مبارک روز تولد آدرینا با هالووین تو یه روزه 🥲