LOVE AIWAYS🖤
پارت اول
معرفی رمان:🖤I LOVE YOU
اول از همه بگم دلیل گذاشتن قلب سیاه این بود که به کاور بخوره
مارینت دوپان چنگ:
سن:12 تا 24 سال
مادر:سابین چنگ
پدر:تام دوپان
خواهر یا برادر:لوکا دوپان چنگ
محل زندگی:فرانسه،پاریس
آدرین آگراست:
سن:12 تا 24 سال
مادر:امیلی گراهام
پدر:گابریل آگراست
خواهر یا برادر:کاگامی آگراست
محل زندگی:فرانسه،پاریس
کاگامی آگراست:
سن:11 تا 22 سال
مادر:امیلی گراهام
پدر:گابریل آگراست
خواهر یا برادر:آدرین آگراست
محل زندگی:فرانسه،پاریس
لوکا دوپان چنگ:
سن:13 تا 26 سال
مادر:سابین چنگ
پدر:تام دوپان
خواهر یا برادر:مارینت دوپان چنگ
محل زندگی:فرانسه،پاریس
بچه ها رمانو کتابی بخونید
سال 2010
قرار بود مارینت دوپان چنگ امروز به همراه برادرش به قصر بزرگ آگراست برود و با آنجا آشنا شود
قرار بود آنها هفته دیگر برای خدمتکاری به آنجا بروند و امروز با آنجا آشنا شوند
کسی نمی دانست رابطه آن خانواده مرموز با خانواده دوپان چیست ، حتی آن خدایی که آنها به آن اعتقاد نداشتند.
فقط خودشان و خودشان...
بلاخره لیموزین نقره ای رنگ و درخشان خانواده دوپان به قصر بزرگ و با شکوه آگراست رسید و تپش قلب آن خواهر و برادر بیشتر شد...
درب های طلایی نقره ای رنگی که با بلور های سبز یشمی پوشانده شده بودند و متعلق به آن قصر باشکوه بودند به سمت حیاط بزرگ آن حرکت کرد و حیاط باشکوه آن کاخ که با دیوار های سفید ساخته شده بود در چشم خورد
در یک طرف آن حیاط باشکوه تاب شیری رنگی با دو بالش طلایی و در طرف دیگر استخری بزرگ با پس زمینه سفید و پر آب دیده می شده
در کناره های حیاط نیز درخت های بسیاری که منظم سر هایشان در یک خط بود و از گلابی های زرد پوشیده شده بود خود نمایی می کرد
فصل پاییز بود به همین دلیل درخت ها نیز رنگ های:زرد،طلایی و نارنجی به خود گرفته بودند و به تم آن کاخ میخوردند
مارینت و لوکا محو تماشای آن قصر بزرگ آگراست بودند که در اصلی آن کاخ به آرامی باز شد و پسری با موهای طلایی.شیری با چشمان زمری به رنگ سبز یشمی با قدی حدود 170 دیده میشد
مارینت نگاه خود را از حیاط باشکوه گرفت و نگاهش را به آن پسر جوان سپرد...
کمی فکر کرد و نام آن پسر معروف و جذاب را بخاطر آورد.
درست است،همانطور که به خاطر می آورد نام آن پسر:آدرین
بود مارینت و آدرین محو تماشای یکدیگر بودند و چشم هایشان چیزی جز یکدیگر نمی دید...
بچه ها پارت آزمایشی بود بنظرتون ادامش بدم؟