neighbour in love💔p7❤️🩹
(پارت هفتم)
adrine
مرینتو دیدم با یه پسر.
پسره به نظر خوشتیپ بود.
موهاش حالت داشت ، چشماش ابی بود و تیپ باحالی هم داشت.
دیدم داره با مرینت صحبت میکنه و مرینت هم با لبخند جوابشو میده و باهم میخندن.
خیلی عصبی شدم.
دلم میخواستم برم اونجا و یه سیلی محکم به پسره بزنم و دست مرینت رو بگیرم و برم.
ولی خب نمیشد اینکارو کرد.
رفتم یکم پشت تر از اونا و یه جا پنهان شدم تا صداشونو بشنوم.
m: خب باشه پس ساعت ۴ میبیتمت
boy [پسره]: باشه میبینمت ، یادت نره
m: نگران نباش ، قرار به این مهمی رو یادم نمیره
boy: هههههه[خنده]
m: فعلا
و مرینت رفت.
میخواستم بدونم اون پسره کیه؟
و منظور مرینت از قرار چی بود؟
نکنه منظورش قرار عاشقانه واسه ازدواج بود؟
نه ، نه ، حتما منظورش یه قرار دیگه بود.
و رفتم خونه
خونه.......
انقدر فکرم درگیر اون حرفای پسره و مرینت بود ، خوابم نمیبرد.
دیدم ساعت ۳ و نیمه.
رفتم یه لباس پوشیدم و صورتمو پنهان کردم و رفتم به جایی که قرار داشتن.
نزدیک ترین میز کنارشون نشستم تا به حرفاشون گوش بدم.
m: سلام ، ببخشید دیر کردم.
boy: نه ، دیر نکردی ، بشین
m: خب؟
boy:خب؟
m: گفته بودی کارم داری ، کارت چی بوده؟
boy: من یه هفته ست مدرسه نتونستم بیام میشه چیزایی که خانم درس داده رو برام توضیح بدی؟
adrine
تازه فهمیدم چی شده بود.
خیلی زود قضاوت کردم. مرینت کاملا پاکه.
باورم نمیشه به فرشته ای به این پاکی شک کرده بودم.
بلند شدم و رفتم.
داشتم به اسمون نگاه میکردم.
انقدر راه رفتم که وقتی رسیدم خونه شب شده بود.
رسیدم خونه.
وقتی رسیدم دیدم همزمان با مرینت رسیدم.
m: سلام
a: سلام
m: چیزی شده؟
a: نه
m: مطمئنی؟
a: اره.
m: خب پس فعلا
a: فعلا
رفتم خونه.
رو تخت دراز کشیدم.
اخه چرا نمیتونم بهش بگم دوستش دارم؟
مشکل چیه که نمیتونم؟
چرا هر وقت میبینمش یجوری میشم؟
چرا؟
و همینجور که حرف میزدم خوابم برد.
فردا صبح......
بیدار شدم و دیدم ساعت یک بعد ظهره.
یااااااا دانشگاه.
صبر کن
امروز تعطیله.
خاک تو سرم
رفتم صبحانه خوردم و به نینو زنگ زدم گفتم دارم میام خونتون.
لباس پوشیدم رفتم خونشون.
رسیدم.
n: سلام رفیق
a: سلام پسر
n: خب از هر چیزی یه خبر برات دارم
a: چی؟
n: میخوایم یه پارتی بگیریم همه ی بچه های کلاس هم میان
a: ام
n: میای؟
adrine
وقتی میگه همه ی بچه هایکلاس یعنی مرینت هم میاد.
هورااااااااااا
a: باش میام کی؟
n: فردا شب
a: اوکی پس اونجا میبینمت
n: اوکی
رفتم خونه.
یادم افتاد..................................
خب بچه ها اینم از پارت هفتم. چون هنوز به شرط ها نرسیده بود پارت کوتاه دادم ، این پارت رو بخاطر دیا دادم.
بچه ها بنظرتون اسممو بهتون بگم؟
۲۰ لایک و ۲۵ کامنت تا پارت بعد.........