دنیای من ✨️ P3

Adrina♡ Adrina♡ Adrina♡ · 1402/08/04 11:27 · خواندن 2 دقیقه

های 👋🏻

بریم برای خوندن پارت ۳ 

ادامه مطلب ❤️🙃

 

 

به سمت در رفتم تا درو باز کنم 🚶🏼‍♀️

احتمالا مامانه 

درو باز کردم و با دیدن آدمی که جلوم بود خشکم زد 😳

اون ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آرش بود !

بهترین دوست مهد کودکم 

و اولین عشقم 🥹

قیافش تغییر زیادی نکرده بود ، ولی قدش خیلی بلند شده بود🧍🏻‍♂️

+ خانم ، شما برای حفاظت از محیط زیست کمک می کنید ؟ من و بعضی از افراد شهر این گروه رو تشکیل دادیم تا طبیعت رو سالم نگه داریم.

خیلی ادبی حرف می‌زد... فکر کنم منو نشناخته 

+ خانم ؟ حالتون خوبه ؟ 

یهو به خودم اومدم و گفتم : چی ؟ بله ، کمک می کنم ، باید چیکار کنم ؟ 

+ تو ........دنیا ؟ 

اشک شوق از گونه هام به پایین سرازیر شد 🥹

- منو شناختی ؟ 🥹

+ معلومه میشناسمت ، تو بهترین دوست مهد کودکم بودی 

خود به خود به سمتش رفتم و بغلش کردم 🫂

+ یکم آروم تر 😅

- ببخشید 😅

از بغلش بیرون اومدم و گفتم : چیکار کنم ؟ 

+ چیرو ؟ 

- محیط زیست دیگه 

+ آهان ، گروه ما میریم تو طبیعت آشغال های درشت رو جمع می کنیم و ...

-آهان ، اوکیه

+ باشه ، من دیگه برم 

- بیا تو 

+ نه ببخشید کار دارم ، تا بعد ، راستی‌ روز چهارشنبه میام دنبالت 

- اوکی 

خدافظی کردیم و درو بستم 

خیلی خوشحال بودم 🥹

یهو صدای درسا از اتاق اومد ...

 

آرش : باحال ، شوخ طبع ، مهربون ، دل سوز ، وفادار ، عاشق آبی و سفید و سیاه ، ۲۰ ساله ، دانشگاه میره ، عاشق دنیا 

 

تمام 

چطور بود ؟‌

راستی ممنونم از حمایت هایی که کردین ❤️

بای