دنیای من ✨️ P3
های 👋🏻
بریم برای خوندن پارت ۳
ادامه مطلب ❤️🙃
به سمت در رفتم تا درو باز کنم 🚶🏼♀️
احتمالا مامانه
درو باز کردم و با دیدن آدمی که جلوم بود خشکم زد 😳
اون ...
آرش بود !
بهترین دوست مهد کودکم
و اولین عشقم 🥹
قیافش تغییر زیادی نکرده بود ، ولی قدش خیلی بلند شده بود🧍🏻♂️
+ خانم ، شما برای حفاظت از محیط زیست کمک می کنید ؟ من و بعضی از افراد شهر این گروه رو تشکیل دادیم تا طبیعت رو سالم نگه داریم.
خیلی ادبی حرف میزد... فکر کنم منو نشناخته
+ خانم ؟ حالتون خوبه ؟
یهو به خودم اومدم و گفتم : چی ؟ بله ، کمک می کنم ، باید چیکار کنم ؟
+ تو ........دنیا ؟
اشک شوق از گونه هام به پایین سرازیر شد 🥹
- منو شناختی ؟ 🥹
+ معلومه میشناسمت ، تو بهترین دوست مهد کودکم بودی
خود به خود به سمتش رفتم و بغلش کردم 🫂
+ یکم آروم تر 😅
- ببخشید 😅
از بغلش بیرون اومدم و گفتم : چیکار کنم ؟
+ چیرو ؟
- محیط زیست دیگه
+ آهان ، گروه ما میریم تو طبیعت آشغال های درشت رو جمع می کنیم و ...
-آهان ، اوکیه
+ باشه ، من دیگه برم
- بیا تو
+ نه ببخشید کار دارم ، تا بعد ، راستی روز چهارشنبه میام دنبالت
- اوکی
خدافظی کردیم و درو بستم
خیلی خوشحال بودم 🥹
یهو صدای درسا از اتاق اومد ...
آرش : باحال ، شوخ طبع ، مهربون ، دل سوز ، وفادار ، عاشق آبی و سفید و سیاه ، ۲۰ ساله ، دانشگاه میره ، عاشق دنیا
تمام
چطور بود ؟
راستی ممنونم از حمایت هایی که کردین ❤️
بای