Figurative love p9
هعی میدونم دیر شد اما چیکار کنم معلم هامون همش امتحان میگیرن:)
بجاش این پارت رو آدرینتی کردم^_^
آدرین:
سوار ماشین شدیم تا بریم پاساژ و واسه خودم یه لباس بهتر بگیرم.
بالاخره وقتی کل پاساژ رو گشتیم یه هودی لش مشکی پیدا کردیم و خریدیم.
مرینت:واو این خیلی قشنگه. طوری که فروشنده گفته هم واسه دختراس و واسه پسرا.پس من سفیدش رو میخوام.
آدرین:پولش رو خودت باید حساب کنیا
مرینت: درسته من واسه خودم رو حساب میکنم و تو واسه خودت رو.
آدرین:نه نه.از این خبرا نیس.
مرینت:*چشم غره
آدرین:*خنده های شیطانی* باشه من واسه خودمو حساب میکنم.
بعد از حساب کردن پول لباس رفتیم شهربازی.
بعد از شهربازی:
مرینت:
خیلی خوش گذشت اما دیروقت شده بود و منم که خیلی خسته بودم پس داخل ماشین خوابم برد.......
آدرین:
خواستم از مرینت درمورد امروز سوال کنم که فهمیدم خوابیده.داخل خواب خیلی ناز شده بود.
مونده بودم ببرمش خونه خودش یا هتل؟
خب اگر ببرمش خونه خودش.............
صبر کن من اصن کلید ندارم که بخوام در خونه رو باز کنم!
*خنده های شیطانی*
حالا میتونم ببرمش هتل پیش خودم.
به خدمت کارا گفتم ماشین رو ببرن داخل پارکینگ منم مرینت رو بغل کردم و بردم داخل اتاق هتل.
مرینت رو گذاشتم روی تخت. اما اون که نمیتونه با این لباس بخوابه.اما منم که نمیتونم لباسش رو در بیارم پس به خدمت کار گفتم هودیش رو تنش کنن.
(سانسور کردم درواقع قرار بود آدرین لباسش رو در بیاره.اما اگه همه ی صحنه هاش رو مینوشتم ممکن بود موقت بشه)
من از اتاق رفتم بیرون رفتم تا وقتی که لباسش رو عوض کنن. داشتم داخل راهرو هتل راه میرفتم که صدای آلیا رو از اتاق نینو شنیدم. رفتم کنار در و فالگوش وایستادم.
فک کنم امشب آلیا میخواد پیش نینو بمونه و این خوبه که رابطه ی خوبی باهم دارن.
بهتره منم سریع تر وارد عمل بشم و مرینت رو عاشق خودم کنم.البته کی عاشق یه پسر به این جذابی نمیشه.
(آدرین خود شیفته میشود😂)
برگشتم داخل اتاق و روی تخت کنار مرینت دراز کشیدم.
لبای صورتیش بدجور تحریکم میکرد پس ناخودآگاه لبام رو روی لباش گذاشتم.لباش مزه توت فرنگی میداد.
یه دفعه به خودم اومدم و ازش جدا شدم.بعد مرینت رو بغل کردم و خوابیدم........
هعی شرط نمیزارم هرچی خودتون دوس دارین :^)