نفرتی که تبدیل به عشق شد🌪🌈p7
سلام سلام
دختری(اسمش کلودین). استاد شما ازدواج کردین
ماری. بله بچه هم داره
کلودین. فضولی به تو نرسیده اصلا تو چه ربطی داره
ماری. هرچی به داداشم ربط داشته باشه به منم ربط داره
یکی از بچه ها . رشته اصلی شما چیه
لوکا. رشته اصلیم ادبیات هست ولی تو یه جایی کار خونه دارم.... بسه بریم سراغ درس
مرینت. ببخشید حالم خوب نیست میشه برن بیرون
لوکا. باشه
آدرین. میشه منم برم
لوکا. اوکی
آدرین. چیشد
مرینت. ن...نمیدونم همش یه تصویر سیاه که انگار یه دختره میاد جلو چشمم
آدرین. میرم آب بیارم
مرینت. باشه
چند دقیقه بعد
آدرین. م...مرینت. بلند شو
مرینت. بهم دست نزن
آدرین. چی
مرینت. گفتم به من دست نزن
آدرین . باشه خانم اگرست
مرینت. آقای برنت من فراموشی نگرفته بودن فقط میخواستم امتحانت کنم که ازش رد نشدی
شب قبل
مرینت. تو دوسم داری
آدرین. راستش من از بچگی خیلییییییی تورو دوست داشتم ولی هیچ وقت جرعتش رو نداشتم
مرینت. اوک
آدرین. ناراحت شدی
مرینت. نه.نه
حال.
آدرین . باشه
مرینت. برو میخواام برم سر کلاس
آدرین . برو اگرست
مرینت. خانم اگرست
لوکا. خب چه عجب کجا بودید
________________________________
میدونم کمه یادم رفت چی بنویسم چون مهمونی هستیم