neighbour in love💔p6❤️‍🩹

𝒎𝒐𝒐𝒏 𝒎𝒐𝒐𝒏 𝒎𝒐𝒐𝒏 · 1402/07/25 14:03 · خواندن 3 دقیقه

پارت ششم

 

دیدم چند نفر داشتن ویالون میزدن.
م: وایی من عاشق ساز ویالون هستم.
ا: منم همینطور
نشستیم و باهم بستنی خوردیم و به صدای زیبای ویالون گوش دادیم.

merinette
بعد از اینکه بستنی خوردیم گفتم: 
خب من میرم خونه فعلا
ا: مرینت میخوای برسونمت؟
م: نه ممنون
ا: بیا دیگه. یادت رفته؟ ما خونمون یه جاست.
م: نه یادم نرفته.
ا: پس بیا دیگه سر راه هم میریم یه چیزی میخوریم.
م: باشه.
سوار ماشین ادرین شدیم و رفتیم به رستوران.
ا: خب رسیدیم
پیاده شدیم و رفتیم داخل‌ و نشستیم و یه چیزی سفارش دادیم.
ادرین میگو سفارش داده بود و مرینت هم بیکن و نوشیدنی هم که شراب سفارش داده بودن.
کمی بعد......
غذا رو اوردن و اونا شروع به خوردن کردن و یکمی باهم صحبت کردن.

مرینت یکم شراب خورد و مست شده بود.
ا: ام مرینت دیگه بیا بریم کم کم داره دیر وقت میشه‌.
م: باش

رفتن سوار ماشین شدنو بین راه هیچی‌ نگفتن.
وقتی رسیدن خونه .
ا: مرینت ، امروز خیلی خوش گذشت ممنون.
م: هه باش .
ا:فعلا
م: ...
adrine
یکم نگران مرینتم خیلی مست شده.
نیخواستم برم داخل واحد که یهو مرینت بخاطر مست بودنش افتاد زمین!
ا: اوا مرینت؟ مرینت بلند شو.
بلندش کردم و بردمش تو خونه ی خودم.
گذاشتمش رو تختم و کنارش درتز کشیدم.
نفهمیدم چی شد که خودمم خوابم برد.

فردا صبح........
merinette
با نوری که به صورتم میخورد بیدار شدم.
دیدم رو یه تخت خیلی نرم و گرم دراز کشیدم و ادرین هم کنارم خوابیده!
داشتم بلند میشدم که یهو ادرین هم بیدار شد.
ا: چی شده؟
م: این سوالو من باید از تو بپرسم.
ا[خوابالود]:چرا؟
م: من اینجا چیکار میکنم؟
adrine
دیشبو براش تعریف کردم .
م: ممنون
ا: خواهش میکنم. راستی ساعت چنده؟
م: نمیدونم ، صبر کن ببینم ، امروز چهارشنبه ست ، مدرسهه!
ا: یااا بدو 
merinette
ساعت گوشیمو نگاه کردم.
۱۰ دقیقه وقت داشتیم.
م: من میرم خونم لباس بپوشم و وساسلمو بردارم.
ا: بدو.
رفتم خونه لباسامو عوض کردم و وسایلمو برداشتم.
دوتا کروسان برداشتم و رفتم بیرون و ادرین رو درحال قفل کردن در خونش دیدم.
ا: بدو بریم.
م: باشه. بیا اینو بخور ، گشنه ات میشه.
ا: ممنون
مثل گاو دوییدیم و رفتیم مدرسه.
ا: خدایا شکرت! هنوز دو دقیقه مونده.
م: اره

alia
دیدم یهو مرینت و ادرین باهم اومدن تو مدرسه.
اولین باره مرینت انقدر دیر میرسه.
و از همه مهم تر .
چرا باهم اومدن؟
نکنه........
alia: نینووووو
nino: بله؟
alia: چرا مرینت و ادرین با هم اومدن؟ نکنه اونا nino:فکر نکنم.
alia: ولی من مطمئنم

merinette
دیدم الیا و نینو پیش هم نشستن و دارن پچ پچ میکنن.
یهو زنگ خورد و به کلاس رفتم.
تو کلاس دیدم نینو جای من نشسته و فقط کنار ادرین جای خالی بود و مجبور شدم پیش ادرین بشینم.
بعد از دبیرستان.....
adrine
تو راه خونه بودم که مرینتو دیدم با........

 

خب بچه ها اینم از این پارت امیدوارم خوشتون اومده باشه. ببخشید که دیر پارت دادم. بخاطر اینکه اینترنت خونمون قطع شده و تا شنبه وصل نمیشه و من الان به مامانم وصل شدم تا پارت بدم. ولی سعی میکنم بتونم تا شنبه چندتا پارت بدم.

۳۳ کامنت و ۲۷ لایک تا پارت بعدی.......