معرفی رمانم (parallel)
سلام
هفته پیش که گوشی رو بهم دادن 😒😒. نظر سنجی گذاشتم. نتیجش شد ادرینتی عاشقانه دانشگاهی. اصلا دور از انتظارم نبود🙃.
اسم رمانم هست parallel به معنی موازی.
بچه های عزیزی که حداقل چهام هستن می دونن که موازی به دو خطی می گن که هیچ وقت به هم نمی رسن.(تنها فایده ی درس که تا الان برام داشته) 😐
و خب در واقع این موازی بین مرینت و----------. نمی گم کی
یه عشق مثلثیه. خیلی کش مکش داره. تقریبا غمگینه. ولی خب خیلی قشنگه.
برو ادامه برای مقدمه
مرینت دوپنگ چنگ
۱۹ ساله
دانشجوی ریاضی
علایق: لوکا. خودش. ریاضی.
تنفرات: هر چیزی که غیر منطقی باشه
لوکا کوفین
۲٠ساله
دانشجوی ریاضی
علایق: مرینت (قبلا بود). گیتارش.
تنفرات: ریاضی.(به خاطر مرینت اومده).
آدرین آگرست:
۱۹ ساله
علایق: گربش مادر و پدرش
تنفرات:مرینت
بقییه شخصیت ها چیز خاصی نداره به مرور متوجه می شید
+دنیام تغییر کرده. احساس می کنم دیگه برای من نیست. به عنوان یه دختر ۱۹ ساله هیچ کار مفیدی تو زندگیم انجام ندادم. تنها کاری که ازم بر می یومد یه کار کوچیک بود که براش انجام بدم که ندادم. برای تنها کسی که_______
بعد از اون اتفاق درسم افت کرد. نا بود شدم..... دیگه ساخته نشدم
عشق از دایره منطق خارجه. از منطقه ای خارجه که من نمی تونم پامو ازش بیرون بزارم.
یعنی الان چی کار می کنی. یعنی الان درسته که بهت فکر کنم لوکا عزیزم....
اشاره کنم رمان آدرینتی. جرم ندید. تغییر می کنه .
بای بای