Love is not a crim part 17

Elnaz Elnaz Elnaz · 1402/07/23 14:40 · خواندن 3 دقیقه

برای بعدی ۷۰ تا 

از پله ها بالا میرم در اتاق رو باز میکنم و خودمو رو تخت پرت میکنم . از گوشیم صدای پیام میداد ، گوشیم و باز میکنم و به کسی که پیام داد نگاه میکنم ، آدرین بود .

عزیزم میتونم یه لحظه بیام اتاقت

آروم انگشتام رو روی کیبورد گوشی به حرکت در میارم

اره بیا

یک دفعه دیدم در باز شده و آدرین وارد اتاق شد ، منم ناخودآگاه وایستادم

مرینت : تو .... من همین یک ثانیه پیش پیام رو دادم کی اومدی

آدرین : دیگه دیگه ما اینیم .... راستی میشه ازت یک چیزی بخوام ؟

مرینت : چی ؟

چند قدم بهم نزدیک میشه و این باعث میشه من عقب تر برم ‌. تا اینکه به دیوار میخورم ولی اون هنوزم نزدیک از میاد

مرینت : آدرین چیکار می‌کنی

وقتی بهم میرسه دست چپش رو میزاره کنار سرم و صورتش رو بهم نزدیک می‌کنه . تا اینکه در با شتاب زیاد باز میشه

آدرین ( زیر لب ) : بر خر مگس معرکه لعنت

لوکا : اااامممم ببخشید من الان میرم باز بعدا میام خوش بگذره

و در رو می‌بنده و می‌ره . آدرین روش رو برمیگردونه به طرفم

مرینت : الان دقیقا چه اتفاقی افتاد ؟

آدرین : نمی‌دونم

دوباره صورتش رو میاره سمتم و لباش رو آروم روی لبام میزاره که دوباره در باز میشه ‌‌.

فیلیکس : ااامممم ببخشید اینجا چقدر هوا خوبه ... مرینت این دوست پسرته ؟

مرینت : نه نه این ....

آدرین روشو برمیگردونه سمت فیلیکس

آدرین : اره دوست پسرشم مشکلی داری

فیلیکس : لعنتی تو از احساساتم به مرینت خبر داشتی اون وقت با مرینت بودی ؟

بعد از تموم شدن حرف فیلیکس صدای بلندی از بیرون اومد

_ آدرین اگرست زود بیا پایین

مرینت : چه خبر شده ؟

و هممون از پله ها پایین میریم و وارد حیاط میشیم که میبینیم که لوکا میخواد اون دختره رو از حیاط بیرون کنه که اونو پس میزنه و میاد طرف ما

آدرین : کاگامی ... تو اینجا چیکار می‌کنی ؟

کاگامی : فکر می‌کنی اینجا چیکار میکنم عوضی من ازت حاملم

ناخودآگاه چشمام درشت میشه و دستم روی دهنم قرار میگیره

آدرین : چی ؟ حامله ای ؟ شوخیه دیگه ... نه مگه ؟

کاگامی : حرفمو باور نمیکنی نه .... بیا جواب آزمایش

چند تا برگه رو میاره سمت ما و آدرین اونو باز می‌کنه و میخونه

آدرین : خب من الان چیکار کنم ؟

کاگامی : یعنی چی چیکار کنم تو پدر بچمی

آدرین : از کجا معلوم من باشم ؟

دستم روی شکمم قرار میگیره .... یعنی هم من هم اون دختره از آدرین حامله بودیم

فلش بک به شبی که آدرین پیش مرینت می‌خوابه :

آدرین :

معمولا بعد از تموم شدن شام مرینت همیشه یک قهوه یا اب میوه میخوره . سریع میرم تو آشپزخونه و یک ابمیوه آماده میکنم و توش قرص خواب میریزم و سریع مخلوط میکنم و به طرف اتاق مرینت میرم و در میزنم و وارد اتاق میشم

آدرین : مرینت بیا اینو بخور

مرینت : ممنونم

و تا آخر اون آبمیوه رو میخوره

مرینت : من خیلی خوابم میاد میشه بخوابم

آدرین : اره بخواب

وقتی فهمیدم کامل خوابید آروم لباس هاشو در میارم و.....{اگه بگم ادامشو حذف میشه خودتون بفهمید دیگه }

پایان فلش بک

_____________

چون خیلی امتحان داشتم دیر دادم ولی بیشتر از همیشه نوشتم ...... راستی اسلحه مرینت رو میخواین برای کشتن آدرین ؟ 

لایک و کامنت فراموش نشه