رمان ملاقاتی زیر برف کریسمس p³
حرفی نیست.
جوزف کم کم بیدار شد.هنوز روی مبل بود و فورا فهمید روی مبل خوابش برده. نگاهی به ساعت کرد و زیر لب گفت:<لعنتی!>
۲ ساعت تمام خواب بود.بلند شد و سمت اتاقش رفت تا لباس عوض کند.تیشرت ساده ای پوشید و رفت تا به مادرش و کریستین سری بزند.اما وقتی در اتاق را باز کرد کسی داخل نبود. با خود فکر کرد شاید کریستین در یکی از اتاقهای اضافه خوابیده و جایش را عوض کرده ولی مادرش چه؟
به انتهای راهرو رفت تا به ۲ در رسید که مقابل اتاق خودش در ان طرف طبقه دوم بود. متوجه صدای خنده شد در اتاق سمت راستی کمی باز بود و نیم نگاهی به داخل انداخت؛ کریستین و مادرش حسابی گرم گرفته بودند!
< یادمه وقتی از پارک میومد خونه همیشه گلی و کثیف بود ولی اواخر دیدم تمیز شده که هیچ،یا تاج گل رو سرش بود یا انگشتر و دستبند دستش بود که با علف درست شدن!وقتی دنبالش کردم دیدم برای اولین بار دوست پیدا کرده و اینا کار دوستشه!اولین دوستش...>
کریستین با خنده گفت:<من بودم؟>
جوزف از یاداوری خاطرات شرم اورش خجالت زده شد و در را کامل باز کرد و طعنه زد:<تعریف کردن خاطرات بچگی بنده تموم شد؟>
کریستین سرش را پایین انداخت و ریز ریز خندید.
مادرش طوری دستش را تکان داد که چیز مهمی نیست:<بیخیال!اون دوست دخترته خوبه که تجدید خاطرات داشته باشیم.>کریستین سرش را بلند کرد و چشمانش گرد شد.نگاهی به جوزف کرد.مگر مادر جوزف نمیدانست انها جدا شده اند؟جوزف این را یاداوری کرد ولی مادرش جوابی داد که هر دو با وحشت به او نگاه کردند.
<جوزف،برام مهم نیست.من هیچوقت کریستین رو ندیدم و حالا فهمیدم اون دختر فوق العاده ایه!حالا که کارای شرکت پدرش تو خارج کشور تموم شده میتونین دوباره با هم باشین.>
جوزف حضور کریستین را فراموش کرد و داد زد:<ولی من نمیدونم چه اتفاقی براش افتاده و چرا برگشته و کلی چیزای دیگه !چطور الان میتونم بهش اعتماد کنم؟>
مادرش جوش اورد.<مسخره بازی در نیارین و تعارف رو کنار بذارین.من میدونم شما دو تا هنوز عاشق همین!>
کریستین مثل لبو سرخ شد.
جوزف این را میدانست.میدانست هنوز عاشق کریستین است.ولی انکار میکرد.کریستین هم بیهوده وانمود میکرد که علاقه ای به او ندارد ولی مادر جوزف همه چیز را فهمیده بود.آنها بعد این همه سال هنوز هم را دوست داشتند.
اما برای اولین بار،کریستین احساساتش را سرکوب نکرد وچیزی گفت که هیچکس انتظارش را نداشت؛حتی خودش.
<مادرت درست میگه.اگه همه چیز رو توضیح بدم نظرت عوض میشه؟>
______________________
خب خب،داریم میرسیم به پارتای جنجالی.
میخوام رمان رو طولانی کنم و شاید چند فصلی.
برای این پارت خیلی فکر کردم پس حتما لایک کنید و کامنت بذارین.