my killer love1
حمایت کنین لطفا
merinette
«به سفیدی برف، به سرخی خون و به سیاهی زغال» مرینت به صورت خودش در آینه نگاه کرد لب های قرمزش کمی کبود شده بود و دلش درد میکرد، خوب میدونست چرا، نیشخندی زد و موهایش رو مرتب و شونه کرد موهای تاب دار مشکی بلند که تا کمرش میرسید، چشم هایش کم فروغ شده بود ولی خب باز هم زیبا بود از دستشویی بیرون اومد و به سمت تخت خوابش رفت ملافه مچاله شده و خیس بود و وسایل روی زمین ریخته بود مرینت گوشه تخت نشست و گوشی اش رو از روی پاتختی برداشت دیشب راشل پیام داده بود و چند میسکال هم از او داشت
راشل: مرینت چرا زنگ میزنم جواب نمیدی؟
راشل: خدایا نگو دوباره یکی رو آوردی خونت؟
راشل: لعنت بهت دختر بهم پیام بده
پوزخند زدم، مگه میشه شب من بدون یک پسر صبح شه؟
مرینت: ندیدم پیامتات رو آره دیشب با کسی بودم
گوشی رو دوباره گذاشتم و بلند شدم تا لباس بپوشم و برم سر کار در کمد رو باز کردم خب مشخص بود که چی میپوشم کت چرم مشکی و شلوار جذب و تاپ کیفم رو برداشتم و وسایلم رو ریختم توش نیازی به ارایش نداشتم قیافم بد نبود از در رفتم بیرون و چکمه های ساق بلندمو پوشیدم و راه افتادم به در ساختمون رسیدم رفتم داخل و وارد اسانسور شدم رمز: 29136 رو وارد کردم یک مدت طولانی توی اسانسور ایستادم و بعد در باز شد حدود بیست نفر توی این طبقه بودن، خب مشخصه واسه این شغل زیاد ادمی داوطلب نمیشه راشل اومد سمتم منم پوزخند زدم
r: خب چه خبر؟
m: هیچی
r: اسمش چی بود؟ دیشب؟
m: آها اسمش . . . دنیل بود
r: خیلی هولی
m: واقعا؟ از گوین و استیون و دایان و . . .
r: خیله خب باشه فهمیدم
لوسی: مرینت . . .
به سمت صدا برگشتم لوسی، دختر جنده، با ناز و افاده میومد سمتم لباس جذب پوشیده بود و حداقل 20 کیلو ارایش داشت
L: مرینت عزیزم، جک کارت داره
حسادت و نفرت هم در چشماش و صداش مشخص بود
L: عصبانیه مراقب باش
راشل هم به اندازه من از لوسی متنفر بود
راشل با کنایه گفت: همه میدونن مرینت پیش جک جایگاه خاصی داره، نگران خودت باش
لوسی از عصبانیت سرخ شد و رفت
m: ممنون
r: برو جک کارت داره
رفتم سمت اتاق جک که در گوشه سالن بود و در زدم
j: بیا تو
در رو باز کردم واقعا عصبانی به نظر میومد ولی تا منو دید قیافش رو اروم کرد
j: تویی؟ سلام
m: سلام جک، کاری داشتین؟
j: خوبه دیگه بهم نمیگی رئیس
اخم کرد: لبات کبوده که دوباره
m: آره
چند کاغذ از روی میز برداشت و به سمتم اومد و کاغذ هارو دادم به من
j: از اونجایی که بهترین ماموری، و لوسی نتونست کارشو انجام بده از تو این درخواست رو دارم
کاغذ هارو دونه دونه باز کردم و لبخند زدم
m: کارلوس هافمن؟
j: آره ازت میخوام که تا اخر امشب بمیره، جورش میکنی؟
m: وای جک، ممنون حتما
از اتاق رفتم بیرون و دوباره عکس های مردی رو که باید به قتل میرسوندم رو نگاه کردم
m: خب، سرگرمی امروزم جور شد