قمارعشق S2p6 +چالش

. 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. · 1402/07/13 00:08 · خواندن 3 دقیقه

پارت بعدی 60تا کامنت 

ناراحتم کامنت ها به اندازه نبود برو ادامه ...

مرینت 

صبح آروم چشم رو باز کردم فهمیدم آدرین بیداره با دیدن چهره آدرین که به مو هام دست میزد صورتم قرمز شد 

آدرین : صبح بخیر خانم 

مرینت : س..لام 

آدرین: چرا قرمز شدی 

مرینت : چون جنابعالی دیشب هرچی بلا توی زمین بود سر من آوردی 

آدرین : باید عادت کنی خانم آگراست 

مرینت : وایییی یعنی تازه اولشه 

آدرین : آره ... پاشو برو حموم 

مرینت : تو رفتی 

آدرین : آره پاشو برو 

مرینت : باشه 

 

همین که خواست پاشه 

 

مرینت : آییییی 

آدرین : چی شده خوبی 

مرینت : زیر شکمم درد می‌کنه به لطف تو که نزاشتی دیشب بخوابم  ... نگران نباش برم حموم خوب میشم 

آدرین : ببخشید ... الان میبرت حموم  

 

که یهو مرینت رو از زیر زانو و از زیر بلند می‌کنه و اونو می‌بره 

 

آدرین : حموم کن خوب نشدی صدام کن 

مرینت : باشه 

 

مرینت 

حموم کردم تموم شد وقتی از در حموم بیرون اومدم روی تخت نشستم شکمم هنوز درد میکرد آرم آرم رفتم بیرون دیدم آدرین صبحونه آماده کرده 

مرینت : تو مگه از این کارا بلد بودی 

آدرین : بله حالا کجاشو دیدی 

مرینت : پس اینجوری باید هروز صبح برام صبحونه درست کنی 

آدرین : به روی چشم 

مرینت : راستی واسه سخنرانی دیشب که اسم منو آوردی ممنون 

آدرین : همین ممنون 

مرینت : آره ممنون 

آدرین : حداقل یه بوسی یه چیزی نباید بدی 

 

که یهو مرینت از جایش بلند میشه و به طرف آدرین می‌ره و دستش رو بین صورت آدرین میگیره و تا ولع آدرین رو بوس می‌کنه 

 

آدرین : لبات طعم خوبی داشت 

مرینت : ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌واقعا 

آدرین : آره دلم باز خواست 

مرینت : پرو نشو 

آدرین : باشه ولی دلت بیاد یه باره دیگه 

 

مرینت تا خواست آدرین رو ببوسه 

 

زنگ خونشون به صدا درمیاد 

 

مرینت : من خواستم ببوسمت ولی نزاشتن 

آدرین : عححح چرا لحظات احساسی رو خراب می‌کنند 

مرینت : نمی‌دونم برو در و بازکن 

آدرین : باشه 

بعد باز کردن در 

فلیکس : سلا آقا 

آدرین : آخه تو خواب نداری 

فلیکس : آقا رو باش ساعت چهار بعد ظهر 

آدرین : چییییییییییییییییییییی ...

فلیکس :  داشتم میگفتم دادش دیشب گل کاشتی 

آدرین : چه گلی 

فلیکس : تو وقتی دیشب داشتی سخنرانی میکردی و اسم مرینت رو آوردی یکی از تاجر های بزرگ عربستان که یه رگش هم فرانسه وی  از لباس مرینت خوشش اومد بعد گفته باید از این لباس براش به رنگ ارغوانی درست کنی صد تا 

آدرین : صد تا واقعا 

فلیکس : آره 

آدرین : امروز که تعطیه از فردا دست به کار میشیم 

فلیکس : آره 

آدرین : ازت ممنونم بهم همچین خبر خوبی دادی 

فلیکس : از من تشکر نکن از مرینت تشکر کن چون طراح لباس اون بود ... خداحافظ 

آدرین : خداحافظ 

 

آدرین 

وقتی فلیکس این خبر رو بهم دار خیلی خوشحال شدم باید مرینت رو سوپراز کنم چیکار کنم باید .... آهان یه عروسی بگیرم نه مثل آمریکا نه یه عروسی که توش واقعا دوتا عاشق باشن باید از خاله کمک بخوام برای لباس 

مرینت : عزیزم بیا کمکم کن نمی تونم اینو بلند کنم 

آدرین : الان میایم عزیزم 

 

 

خو بسه دیگه و اینکه پارت قبل به شرط نرسید ولی گذاشتم ناراحتم از دستتون نه قهرم 💔😞

و چالش اینه که رمان های قبلی رو کامنت بزارید یعنی پست های قبلی هر کدوم که کمترین کامنت رو دارن یعنی همین پستم حساب میشه 

 

 

 

 دیگه دوستون ندارم دیگه  💔 :(