پارت اول

 

merinette

صبح با صدای الارم گوشی بیدارم شدم. 

رفتم دست و صورتمو شستم و بعد به سمت اشپزخانه رفتم.

از کابینک یه بسته نون تست بیرون اوردم و از یخچال کره و مربای البالو رو بیرون اوردم.

روی میز نشستم و با کارد کره رو روی نون مالیدم و با یه قاشق کوچیک مربا رو روی کره پخش کردم و شروع به خوردن کردم.

بعد از خوردن بلند شدم و یکم خوراکی توی کیفم گذاشتم. جزوه ها ، کتاب ها ، مداد ها ، خودکار ها و...... رو توی کیفم گذاشتم.

یونیفرممو پوشیدم و رفتم به دانشگاه.

زنگ اولمون کلاس جغرافیا 

زنگ دوم علوم

زنگ سوم ادبیات

زنگ چهارم ریاضی داشتیم‌‌.

به کلاس معلم جغرافیا رفتم و نشستم و درس رو شروع کردیم.

بعد از دانشگاه......

داشتم میرفتم خونه که صاحب خونمو جلو در دیدم.

یارو: خانم دوپن چنگ؟ معلوم هست کجایید؟ من خیلی وقته منتظرم.

m: شرمنده! دانشگاه بودم.

یارو: خیل خب من خیلی بهتون مهربونی کردم. اجاره خونتون رو کم کردم. خیلی ماه هارو ازتون پول نگرفتم چون یه دختر تنها هستی. اما الان دیگه مهربونی ندارم.

m: منظورتون چیه؟

یارو: یه نفر دیگه ازم خونه خواسته . پول خوبی میده پس من میخوام خونه رو به اون بدم.

m: اخه..

یارو: اخه نداره ۳ روز وقت داری خونتو تخلیه کنی

m: ولی....

یارو: فعلا

رفتم تو خونه خیلی ناراحت و نگران بودم.

فقط ۳ روز وقت دارم. جایی رو ندارم برم که

سریع رفتم یه عالمه کارتن از انبار اوردم 

وسایل های که میتونستم رو جمع کردم.

رفتم دانشگاه که پرونده امو بگیرم.

با سوکلین برای اخرین بار خداحافظی کردم و برگشتم خونه.

۳ روز بعد روز رفتن.....

لباس پوشیدم و رفتم پایین. همه ی وسایل هارو توی کامیون گذاشته بودن.

کلید رو به صاحب خونه دادم و سوار تاکسی شدم و به خونه ای قرار بود برم رفتم.

واحد جدیدی که خریده بود ۲ تا اتاق داشت حموم و دستشویی جدا بود. اشپزخونه اش یکمی کوچیک بود ولی یه بالکن خوشگل داشت.

پذیرایی هم برای من مناسب بود.

۵ روز بعد.....

همه ی وسایل هارو چیده بودم.

یه اتاق خواب برای خودم گذاشته بودم [وسایل هاش مثل همون تو کارتونه ولی شکل اتاق فرق داره]

توی بالکن یه میز دونفره گذاشته بودم. یه عالمه برگ بهش اویزون کرده بودم و با نور های تزیینی اونجا رو تزئین کردم.

خونه ی جدیدمو دوست دارم. 

توی دانشگاه جدید که نزدیک خونم بود ثبت نام کرده بودم.

برنامه ی هفتگی داشتم و وسایلم کامل بود.

وقتی به مدرسه رفتم ناگهان........

 

خب بچه ها اینم از پارت اول رمان همسایه ی عاشق امیدوارم خوشتون اومده باشه تو کامنت ها بگید ادامه بدم یا نه و اینکه بنظرتون چه اتفاقی افتاده؟

۵ کامنت و ۷ لایک تا پارت بعدی.......