رمان عشق ابدی پارت ۲
سلام خوووب ادامه
ادرین:الو کیه
---: الو سلام یا مرینت رو ول میکنی یا پدرت رو میکشم
آدرین: چیی تو کیی
----: برا چی بهت بگم
ادرین: پدرم رو بکش
فرد ناشناس : الو قربان
گابریل: الو سلام چی شد
فرد ناشناس : آدرین گفت پدرم رو بکش
گابریل : چی چطور تونست همچین کاری بکنه
فرد ناشناس : تونست دیگه خو بای
گابریل: بای
از زبون من: صبح روز یکشنبه مرینت از خواب پاشد دید دیرش شده(توی انيميشن دیدن وقتی دیره میشه چیکار میکنه الان هم اون کارو میکنه) بدو بدو رسید مدرسه آدرین رو دید
آدرین: سلام مرینت
مرینت: سلام آدرین
آدرین: من باید بهت یک چیزیو بگم
مرینت" چیو
آدرین "نمیتوینم رابطمون ادامه بدیم
مرینت"چیییییی😭
از زبون من : مرینت یهو زد زیر گریه
آدرین " گریه نکن شوخی کردم وقتی دانشگاه تموم شه میام خواستگاری ( داشتن دانشگاه میخوندن)
مرینت: ادریییییییییین دیگه از این کارا نکی
از زبون من " مرینت عصبانی رفت سر کلاس
زنگ تفریح که خورد اومدن بیرون
مرینت رفت پیش آلیا
الیا: چرا با آدرین نیستی
مرینت: یکم از دستش عصبانی شدن
از زبون من: آدرین اومد
آدرین : مرینت هنوز از دستم عصبانی هستی
مرینت: آره
آدرین : نباش دیگه صبر کن یه دقیقه
از زبون من : آدرین یه شاخه گل رو به مرینت داد
یهو یکی میاد از لایه پله ها نگاه میکنه
اون :
عررررررررر رمان تموم شد تا فردا منتظر باشید
صب یه دقیقه نرید لایک کنید کامت هم بزارید بعد بگید فرد ناشناس کیه ؟ چند تا رهنمایی داره دختره از مرینت متنفره بعد تو انیمیشن واقعی این رمان هم هست
تا فردا