قمارعشق S2p5

. 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. · 1402/07/11 17:52 · خواندن 5 دقیقه

یه مشکلی پیش اومدن حذف کردم برو ادامه ...

اسم این قسمت میزارم 

 

«شب کریسمس»

 

آدرین : امشب شبی که مرینت باید بهم جواب بده چون دیشب خونه خاله اینا خوابید منم تصمیم گرفتم که اتاق خواب رو تزئین کنم و این کارو کردم  و در رو بستم و رفتم روی کاناپه تا چرت بزنم که همین جوری خوابم برد 

 

 

صبح 

 

آدرین : سلام ‌‌‌‌بر خاله عزیزم

سارا با ناراحتی : سلام از دستت ناراحتم 

آدرین : چرا 

سارا: چون دیشب نیومدی 

آدرین : چون رفتم توی اتاق فقط حموم کردم گفتم یه چرت بزنم بیدار شدم دیدم صبح شده ببخشید خاله جان ... راستی بقیه کجان  

 

گاگامی : مری تو هنرمندی 

 

 سارا و آدرین: وای تو چی شده 

سارا : تو  مارو ترسوندی دختر چه خبر نه 

گاگامی : ببخشید ؛ لباسم رو مرینت درست کرده امروز تمومش کرد 

مرینت : کاری نکردم 

آدرین : لباس خودت چی 

مرینت : لباس من بلا هست اونو که یک هفته هست که تموم کردم 

آدرین : پس چرا من ندیدم هان 

مرینت : چون جنابعالی سرتون شلوغ بود برای همین 

آدرین : آهان 

 

فلیکس با خمیازه بلند : سلام صبح بخیر 

سارا : عصر بخیر پدر نمونه تو که والا سر ما رو دیشب بردی که اگه بچه دار شدن هر روز صبح باید ببرمش مدرسه الان همه رفتن خونه که 

 

بعد گاگامی مرینت زدن زیر خنده. 

 

گاگامی با خنده  : مامان جان این آقا صدتا پاستا درست کنه هیچکدومش روغن نداره 

 

مرینت روبه آدرین 

 

مرینت : پدر نمونه فقط خودت 

آدرین : قربون اون بچه ها مامانشون بشم  

گاگامی : ایش 

مرینت : حسودددد 

گاگامی : بسسوز 

 

سارا رو به بقیه 

 

سارا:راستی گابریل امیلی مامان بابا نمیتونن بیان 

همه باهم : چرا 

سارا : چون پرواز ندارن بعد مارسی خیلی برفه 

امیلی بهم پیام داد گفت نگران ما  نباشید نمی‌یام  براتون آرزو میکنم امشب بتونید خوب مهمونی رو اداره کنید دوستون دارم امیل 

فلیکس : سخنرانی رو فرا بود که عمو گابریل بخونه 

سارا : راست میگه 

فلیکس  : آدرین تو باید بخونی 

آدرین : من نه عمرا 

سارا : راست میگه باید بخونی 

مرینت : راست میگن آدرین تو باید بخونی 

آدرین : آخه من متن رو ندارم 

مرینت : از مامان امیلی میگیرم در ضمن تا شب کلی وقت داریم نگران نباش 

خاله : مامانت متن رو برام فرستاده میتونی اونو بخونی راستی  بیاین صبحونه بخوریم 

همه باهم : باشه 

 

آدرین : همین رو کم داشتیم که من سخنرانی رو بخونم وقتی که مرینت اینو بهم گفت انکار توی وجودم یه چیزی نمی‌دونم چی بهم میگفت باید انجامش بدی آدرین و منم این کار رو میکنم 

 

فلیکس : من که دارم می‌ترکم 

سارا : خودتو جمع کن در ضمن باید بری به گالری سر بزنی 

فلیکس : آخه چرا من چرا آدرین آخه مامانم من میخواستم برای شب آماده بشم 

سارا : خوبه خوبه انکار اومدن خوستگارش باید اینو همین امشب عقد کنن و حتماً باید لباسش خوب به برو گالری سر بزن بعد برگرد بیا لباستو عوض کن 

گاگامی با خنده : آهان راستی باید منو مرینت و ببری آرایشگاه 

فلیکس : همینم کم داشتیم چشم الان شما دوتا برید آماده بشین 

مرینت روبه گاگامی : لباسامون رو ببریم یانه 

گاگامی : آره چون ممکنه دیر بشه 

مرینت : باشه من برم لباسم رو بیارم 

آدرین : نه تو برو آماده شو من میرم میارم راستی کجای گذاشتی 

مرینت : توی اتاق ما نیست توی اتاق بقلی گذاشتم بری توش  معلومه 

آدرین : آهان باشه 

مرینت 

رفتم آرایشگاه یه میکاپ لایت کردم با یه روژ قرمز آخه باید امشب با آدرین ... بعد لباسم هم قرمز به روژم نیومد ولی لباس گاگامی سیاه و تون یه میکاپ اسموکی کرد خیلی خوشگل شده بود وقتی منو آدرین دید 

آدرین : امشب خیلی خوشگل شدی 

مرینت : میسی ❤️

گاگامی : خو رفتیم آرایشگاه که خوشگل شیم نرفتیم که زشت بشیم 

بعد همه باهم رفتیم به طرف گالری 

شب موقع چشن و موقعی که آدرین باید سخنرانی بکنه 

فلیکس : ممنون از شما عزیزان که در این مهمانی شرکت کردین در این بخش برنامه با سخنرانی آقای آدرین آگراست مهمانی رو تموم میکنم 

آدرین : تشکر از حضدارن گرامی که در چشن امشب اومدن و یه تشکر ویژه بکنم از همسر عزیزم که به من  انرژی داد تا بتونم این سخنرانی رو بخونم چون امشب قرار بود پدرم اینجا باشه ولی نشد و... 

 

مرینت 

توی چشمام برق زد وقتی بهم گفت همسرم خیلی خوشحال شدم نمیدونیم در وضوش چی بگم 

 

شب ساعت 2:30

 

مرینت : چرا انقدر سنگینی تو چرا انقد مست کردی آخه 

آدرین : چون امشب قرار با تو …

مرینت:  خوبه خوبه منو هنوز نگفتم ها 

آدرین : ولی منو میدونم که جوابت آره هست 

مرینت : ااا واقعا 

که یهو در اتاق باز میشه 

مرینت 

 با صحنه ای مواجه میشه تخت با گل های قرمز به شکل قلب وسطش هم با یه بطری شراب و شمع کنارش 

بعد به آدرین نگاه می‌کنه که داه بهش نزدیک میشه 

آدرین : نظرات چیه 

مرینت : عالی 

آدرین : خوب 

مرینت : خوب که چی 

آدرین : جوابت 

مرینت با کمی مکث : تو که خودت گفتی جوابشو آرررره 

آدرین با لبخنده به مرینت نزدیک میشه و اونو می بوسه وانو روی تخت میندازه روش خیمه میزنه و.... 

 

خو بسه دیگه ازم نخواین منحرفیش کنم چون بلد نیستم به نظر من هر کی تو یه چیزی استعداد داره متاسفانه من توی رمان منحرفی استعداد ندارم 

 

پارت بعدی 60تا کامنتت 

 

 

 

دوستون دارم 😉❤️