کلاس دردسر ساز ها پارت6
این از نشانه های پایان دنیاست ای بندگان من. ایمان بیاورید.
زنی تصادفی: ببینم خانوم اون دختر حالش خوبه؟
آلیا: آره . فقط وقتی فهمید بابای کراشش مچ کراشش رو گرفته از حال رفت. خوب میشه.
زن تصادفی*در حالی که محل را ترک میکرد*: اوکی. ولی اگه خوب نشد دختر رو ببر بیمارستان.
آلیا*به گونه ی مرینت ضربه میزند*: پاشو تا نبردنت بیمارستان.
آلیا*بعد از اینکه مرینت به هوش نیامد*: ای خدا مرینت از دست تو.
(خونه ی آدرین)
آدرین: پس قرار نیست سر من رو ببرید؟
گابریل: نه. چرا باید این کار رو انجام بدم؟
آدرین: چون میخواستم بدون اجازه دوستام رو دعوت کنم؟
گابریل: برای درس خوندن.
آدرین: ولی بدون اجازه بود.
گابریل*انگشت اشاره و شصت اش رو بین ابرو هاش میذاره*: اگه واقعا قراره درس بخونید و زیاد سر و صدا نمیکنید به دوستات بگو بیان اینجا.
*آدرین توی ذهن خودش تو هوا بود*
(نینو و آلیا)
نینو: شنیدی چی شده؟
آلیا: نه. چی شده؟
نینو: بابای آدرین اجازه داده ما فقط برای درس خوندن و نه کار دیگه ای بریم خونه ی اونا.
آلیا*در حال آماده شدن برای گفتن به همه*: واقعا؟
نینو: آره بابا.
*چت باکس*
آلیا:[بچه ها]
لوکا:[چی شده؟]
کیم:[خبری شده؟]
آلیا:[بابا ی آدرین اجازه ما بریم خونه ی آدرین]
میلن:[😨😰😱🤯😲😮😱😳]
آلیا:[وا! چرا اینطوری میکنی؟]
میلن:[نمیدونی؟ توی کتاب مقدس یکی از نشانه های پایان دنیا همین کاری که بابای آدرین کرد معرفی شده!]
آلیا:[وات د؟]
آلیا:[هر چی. وقتی آدرین تایم اومدن اونجا رو گفت می بینمتون. بای.]
کیم[بای]
لوکا[فعلا]
میلن[من برم سیر هام رو بیارم. اینجا قراره یکی خوناشام بشه]
اوه اوه. گابریل باید برای مراسم جن گیری خودش رو آماده کنه اینطوری که پیش میره.