قمارعشق S2p2

. 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. · 1402/07/07 01:42 · خواندن 3 دقیقه

بی معطلی برید ادامه مطلب...😉❤️

 

مرینت 

هنوز فکرم درگیره اون روزه با اینکه یک ماه میگزره آخه چرا خوب شد نگفتم یک هفته اگه میگفتم وای چی میشد گالری ما هم از مخمصه نجات پیدا کردیم منم گاهی با آدرین به شرکت میرم تا شکرد کار دستم بیاد یه روز که خاله منو گاگامی دعوت کرد به خونش برای خوردن قهوه 

 

سارا : خو الان که کارمون سبک شد باید درمورد موضوعی با تو و مرینت صحبت کنم 

گاگامی : در مورد چه موضوعی 

سارا : در مورد بچه دار شدن 

مرینت گاگامی: چییییییییییییییییییییی بچه عمرا 

مرینت : من خودم یه بچه دارم بسمه 

گاگامی : منم 

(اینجا آدرین فلیکس رو میگن)

خاله سارا : وااااااا نمیشه که خو گیریم که مرینت تازه وارد خانواده شده تو چی که نزدیک دو سه ساله که ازدواج کردی چرا بچه دار نمیشین 

گاگامی : آهان یعنی مرینت بهونه بود که حرف اصلی رو پیش بکشی جنابعالی نوه میخواین به من چه من فعلا برام زوده زوده زوده زوده 

سارا : نمیشه من دلم نوه میخواد 

گاگامی : مگه نوه نوقل نباته که بگیری آخه مادر من فکر کردی دلت میاد من ویار کنم بعد هیچی نخورم چون تو نوه میخواین 

 

بعد گاگامی شروع به گریه می‌کنه 

 

مرینت : خاله جان به نظر من خودشون میدونن کی بچه دار بشن نگران نباشید شما دیر یا زود نوه دار میشین 

 

گاگامی اشک هاشو آروم میزنه کنار 

 

گاگامی: آی دستت درست خوب گفتی 

سارا : باشه من تا اون موقع باید صبر کنم 

 

آدرین 

ازاون  موقع که بهش گفتم یه ماه میگزره یعنی جوابش چی اگه بگه نه چی یعنی درمورد من چی فکر میکنه حتما با خودش میگه این طرف فقط رابطه میخواد ازم ... با این افکار داشتم نانود میشدم باید در مورد ش صحبت کنم باهاش تا شاید از این افکار مسخرم بیرون اومدم 

مرینت : سلام چطوری آدرین خوبی 

آدرین : آره خوبم تو چطوری 

مرینت : انگار حالت خوب نیست رنگت پریده چی شده 

 

مرینت دست روی پیشانی آدرین می‌زاره 

 

مرینت : تب داری وای...

آدرین : چی من نه بابا تب کجا بود 

مرینت : نه بابا چی برو بالا توی اتاقت لباستو عوض کن تا من برات یه چیزی مقوی درست کنم 

آدرین : خ..ا 

 

مرینت 

آدرین اومد خونه حالش خوب نبود چون این چند روز هم درست نخوابیده هم غذا نخورده مقصرش منم هم فشار کار منم بی خیال بودم باید سوپ درست کنم براش که یهو صدای از اتاق آدرین اومد 

 

مرینت دوان دوان به اتاق آدرین می‌ره 

 

مرینت : چی شده ... وای نه 

 

آدرین  از خستگی زیاد وقتی میخواست کت شلوار شو بزاره توی کمد بی هوش میشه مرینت به آدرین کمک می‌کنه تا بره روی تخت دراز بکشه که یهو 

 

مرینت 

داشتم به آدرین کمک میکردم تا روی تخت دراز بکشه که با لیز خودر با هم روی تخت افتادیم لعنتی 

 

مرینت بعد از اینکه آدرین رو جابه جا می‌کنه می‌ره چیه حوله خیس رو میزاره رو ی پیشانی آدرین بعد براش سوپ درست می‌کنه و بهش میده 

 

مرینت : بهتری 

آدرین : آره بد نیستم 

مرینت : پس من برم 

 

آدرین وقتی که مرینت میخواست بره بازوشو میگیره و 

 

آدرین با بغض : تا موقعی که خوابیدم اینجا بمون لطفاً 

مرینت : باشه 

 

مرینت 

آدرین ازم خواست که کنارش بمونم منم قبول کردم وقتی با اون موهای بهم ریخته و گونه های سرخ بهش خیره شدم (این صفت ها برای آدرین نه مرینت ) قلبم تند تند میزد که انکار قرار منفجر بشه نکنه من اگه پیشنهاد شو قبول کنم باید با این صفحه ها رو به رو بشم 

 

مرینت با این افکار به خواب رفت و.... 

 

خو بسه دیگه برای پارت بعدی 

40تا کامنت می‌خوام ازتون 

 

دوستون دارم ❤️😉