رمان عشق دوباره💝 پارت ۳

ℛ𝒶ℎ𝒶 ℛ𝒶ℎ𝒶 ℛ𝒶ℎ𝒶 · 1402/07/06 23:06 · خواندن 2 دقیقه

سلام امیدوارم از کاورم راضی باشین

برین ادامه

مرینت:

آدرین از ماشین پیاده شدو اومد طرفم

آ: سلام مرینت

م: س س سلام آدرین جون عه عه سلام حیحی

آ: مغازتون هنوز تعطیله؟

م: برای تو نه

آ: ممنون

خواستم برم داخل پام گیر کرد به لبه ی در مغازه 

که باعث شد آدرین هم باهام بیوفته

افتادیم رو هم و لبامون خورد به هم

با صورت سرخ شده از رو هم پاشدیم

م: وای ببخشید 

آ: ا ا اشکالی نداره

رفتم و شیرینی که می‌خواست رو براش گذاشتم تو جعبه و دادم بهش

ازم تشکر کرد و از مغازه رفت بیرون

وقتی مطمئن شدم رفته کرکره ی مغازه رو کشیدم پایین و با کلی جیغ و داد دوییدم سمت اتاقم

هنوز باور نمیکردم اونجوری شد

آدرین:

وقتی افتادم رو مرینت باعث شد سینه هاش رو حس کنم

و لبش رو ببوسم ولی نبوسیدم فقط خورد به همدیگه

شانس آوردم محافظم جلوی در رو گرفته بود 

وگرنه آبروم رفته بود

خداروشکر رسیدیم خونه 

زود جعبه رو دادم به ناتالی و در رفتم تو اتاقم

آه خدا

واقعا من این کار رو کردم

ولی چه حس خوبی داشت

ای بابا باید برم کلاس شمشیر بازی 

ای کاش مرینتم بود

چرا حالا مرینت؟!

من باید عاشق کاگامی بمونم

کاگامی

کاگامی

کاگامی

اوففففف پاشم ساکم رو بردارم

آروم رفتم سمت در بعد از ناتالی خدافظی کردمو

سوار ماشین شدم

تو ماشین هم فکر مرینت دست از سرم بر نمی‌داشت

که رسیدیم

کاگامی پرید تو بغلم

عَه ای کاش مرینت بود

مرینت:

فک کنم دیگه اون آدم سابق نشم

اگه به همه بگه چی

اگه ازم بدش بیاد چی

دیگه دارم نابود میشم خدا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تامام 

بقیه شو اگه وقت کنم میدم

کامنت: ۵

لایک:۱۰

بای