منشی قلبمf2p5

R.A R.A R.A · 1402/07/06 14:56 · خواندن 3 دقیقه

اینم از پارت بعد

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

 

 

ی گوشه از تخت دراز کشیدم مت از جاش بلند شد اومد رو تخت دراز کشید 

دستشو رو کمرم گذاشت و گفت

مت.خوب بخوابی دختر کوچولو

از خجالت سرخ شدم ولی چیزی نگفتم چشامو روی هم گذاشتم به شه نرسیده خوابم برد

چشمامو باز کردم ساعت5عصر بود دیدم مت کنارم نشسته و داره صدام میکنه

مت.پاشو باید حرکت کنیم تا به غروب آفتاب برسیم 

رزیتا.باشه بیدارم

وای خدا مث خر وو گل گیر کرده بود حالا جلوی چشم لین بشر(مت را میگه)چجوری لباس عوض کنم مت که انگار متوجه شد معضبم رفت تو آشپزخونه خودشو مشغول کرد منم سریع لباسمو بای تاپ بدون آستین که از بالای سینم شروع می‌شد تا بالای نافم و جذب بود و اجری رنگ عوض کردم ی شورت لی هم پوشیدم مو هاپ هم باز گزاشتم  من که خواب بودم مت لباسش را عوض کرده بود آماده بودم مت خودش متوجه شد و بیرون اومد 

مت.مایلی پیاده بریم تا اونجا 10دقیقه راهه

رزیتا.بریم مشکلی ندارم

راه افتادیم توی راه مت دستمو گرفته بود خودمم مایل نبودم دستمو بیرون بیارم

به رود رسیدیم روی صندلی نشستیم منظره زیبایی داشت 

میتونستم بگم قشنگ ترین جایی بود تو عمرم دیدم 

آفتاب غروب کرده بود تصمیم گرفتیم یکم دور شهر بگردیم بعد دو ساعت واقعا تشنه بودم به مت گفتم چند قدم جلو تر سوپری بود مت گفت همینجا وایستا تا آب بگیرم مت وارد مغازه شد من دم در وایستاده بودم

متوجه شدم یکی از پشت دست به موهام کشید برگشتم دیدم دوتا پسر جوون پشت سرمن

.آخی عزیزم چقدر منتظرش بودی نیومد ناراحت نباش میای پیش خودمون

با نزدیک شدنشون جیغی زدم با قرار گرفتم دست پسرا رو باسنم ی جیغ بلند کشیدم که باعث شد مت از مغاره بیرون بیاد

مت.چی شده رزیتا

همینجوری که از چشم اشک میومد گفتم

رزیتا.ایننا آ.. این پ‌پ‌پسرا....

پسرا.شوما چه کارشی

مت.برو گمشو پسره ی عوضی دوست پسرشم

پسرا از هیکل مت ترسیدند و بدو بدو فراد کردند مت اومد بغلم کرد

مت.چیزی نیست عزیزم گریه نکن به خیر گذشت

رزیتا.اگه تو نبودی چکار میکردم

مت.هیسس بسه گریه نکن دیگه

آب را طرفم گرفت و درشو باز کرد

بعد اون ماجرا شام را بیرون خوردیم و به هتل برگشتیم 

وارد دستشویی شدم وای نه آخه همین الان باد پریود میشدم وایی پد هم دنبالم نیاوردم چکار کنم به جای پد از دستمال استفاده کردم و بیرون اومد و شکمم را گرفته بودم

مت. مشکلی پیش اومده

رزیتا .نه خوبم

مت. نه خوب نیستی از قیافت معلومه بهم بگو لطفا

وای حالا اینو کجای دلم بزارم

رزیتا.ببین م..م..من دلم .د..درد میکنه

از زبان مت

فهمیدم مشکلش چیه

 پریود شده دستمو دورش حلقه کردم 

مت.پد داری

رزیتا.ن..نه

مت. او پس بهم بگو چه مدلی بگیرم برم بگیرم و بیام

رزیتا.........

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

30تا کامنت