فراموشش کن p3

PaNiA PaNiA PaNiA · 1402/07/04 00:30 · خواندن 1 دقیقه

های ادامه

این پارت متوسطه .  حمایت خیلی  خوب بود ولی خو چون خیلی زود دادم مجبور شدم کمتر بنویسم دوروز نشده امتحان دارم 😭

شروع

۱ ماه بعد

هعی الان یک ماه میگذره و خیلی اتفاقا افتاده . مریضیم بالاخره خوب شد بعد ۱ ماه بستری بودن و حالا بعد چک کردن گوشیم با ۲۱۴ تا میسکال مواجه شدم 🤠 

اول به زویی زنگ زدم چون مطمئنن دق کرده . 

_ الووووو

+ بخور پلوووووو

_ چتههههه ت چرااااا ۱ ماههههه جواب نمیدییی

+ برات پیام دادم که !

_ ممکن بود دزدیده باشنت و بجای ت پیام داده باشن من از کجا بفهمم هان !؟‌

+ بابا انقد وارد جزئیات نشو عه .

_ باورم نمیشه انقدر واست ناراحت بودم .... قطع کرد 

هعییی حالا زویی بام لجه 

میسکال بعدی کیه عه * رئیس * 

چرا جواب بدم اگه جواب بدم ابروم میره نمیخام یاد اوری شه وای نه ! 

دیدم دوباره الان داره زنگ میزنه جواب دادم .

+ سلام رئیس 

_ سلام تو دیگه کارمند اینجا نیستی پس دلیلی نداره بهم بگی رئیس درسته ؟ 

+ بله درسته ‌! 

_ انقد رسمی حرف نزن بعدشم بهم بگو ادرین حله ‌؟

+ اره اوکیه .

_ راستش زنگ زدم بگم دوستم یک مهمونی گرفته که باید همراه داشته باشیم زویی تو رو پیشنهاد کرد با من میای ؟

+ هاااا چیییی ؟

_ همین که شنیدی 

+ عااااا نمیدوننمم نع ( ولی مطمئنم میگی اره ) 

پایان 

کمتر بود نسبت به پارت ۲ ولی خو اتفاقات مهمی افتاد