قمار عشق p29
بی معطلی برید ادامه...
مرینت
ازتون روزی که گاگامی حالش بد شده چهار روز و از روزی که آدرین بهم پیشنهاد داد مثل یک زن و شوهر واقعی باشیم پنج روز میگذره و من هم درحال فکر کردم گاهی اوقات که من به فکر میرم مامان امیلی یا خاله سارا از میپرسن که چرا اینجوریم منم یه جواب های بیخود میدم که بی خیال بشم تورو داشتم به گاگامی کمک میکردم تا وسایل جابه جا کنه صدای سر صدا آمد که نینو بود من گاگامی رفتیم پایین و
نینو: سلام بر خانواده عزیزم چطورینننن
همه باهم سلام خوبیم تو چطورین
گاگامی : معلوم نی میخواد زندگی کی خراب کنه دوباره
نینو : این حرفت رو نشنیده میگیرم
گاگامی : منم گفتم که بشنویم
امیلی : بسه دیگه چقدر میگین بگو ببینم چی انقد شنگولی هان
نینو : آهان یه خبر خوب دارم
آنا: بگو ببینم
نینو : من توی دانشگاه افسری قبول شدم در آمریکا بورسیه تحصیلی کامل
جک : بهت افتخار میکنم اگه بابت هم بود بهت افتخار میگرد
گابریل : باید جشن بگیرم مگه نه
امیلی : آره باید جشن بگیرم
سارا : باید بریم تدارکات انجام بدیم
امیلی : آره بریم
گاگامی : همینو کم داشتیم
فلیکس : وای الان دیگه تو خانواده آگراست هم پلیس داریم
بعد از اینکه همه مشغول به یه کاری شدن مرینت رو به آدرین
مرینت : آدرین
آدرین : بله ؛ جان
مرینت : چرا من تا حالا خانواده نینو رو ندیدم
آدرین: مامان بابای نینو از دنیا رفت توی حادثه تصادف نینو اون موقع پیش مامان بابا بزرگ بود و برای همین سالم میمونه فکر کنم اون موقع سه سالش بود میخواستن نینو رو ببرن پرورشگاه ولی پدر بزرگ و مادر بزرگ اونو به فرزنده خونده میگیرن بابای نینو پلیس بود و بابای نینو برادر مامان آنا هست برای همین نینو دوست داشت پلیس بشه
مرینت: آهان ؛ تو چرا به من نگفتی اینارو هان
آدرین : حتما دلیلی نداشته برای همین
مرینت : یعنی من برات مهم نیستم
آدرین : چرا ولی از یه طرف دیگه هم نمیخواستم ناراحت بشی همین
مرینت : از این کارت که بهم نگفتی ناراحت شدم چون برام مهم که خانواده شوهرم چه آدم های هستن
آدرین : ببخشید من باید بهت میگفتم ...وایسا نکنه که جوابت مثبته
مرینت : نه فعلا باید بدو بدو کنی تا جواب مثبت رو ازم بگیری
آدرین : ععحح اینجوری هاست
مرینت : بله اینجوری هاست
بسه دیگه ببخشید کم بود و منم خسته ام لایک و کامنت بزارید من قرار رمان بدم بهتون میگم و چه روزی یا چه ساعتی
پارت بعدی 31کامنت و 35لایک
دوستون دارم ❤️😘
بای