قمار عشق p28

. 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. · 1402/06/31 13:13 · خواندن 4 دقیقه

برو ادامه از دست تون ناراحتم حمایت نمیکنید 😑😐😒😞😣

مرینت 

 

داشتم از پله ها پایین میومدم که دیدم گاگامی جیغ میزنه یه پیر مرد که با موهای سفید و چشم های قهوه ای روشن که شبیه خاله سارا و مامان امیلی بود بدو بدو رفتم و گاگامی که نزدیک بود از حال بره رو گرفتم 

 

پیرمرد: متأسفم نمی دونستم گاگامی میترسی فکر کردم مثل بقیه شوخی هام میخنده 

مرینت:شما کی هستید 

پیرمرد: من جک ویلیامز هستم پدر امیلی و سارا و پدر بزرگ فلیکس و آدرین 

 که یهو آدرین از راه می‌رسه 

آدرین : پدر بزرگ ؛ شما اینجا چیکار می کنی و چرا گاگامی اینجوری شده ؟!

جک : وقتی فهمیدم آمدین آمدم بهتون سر بزنم آمدم وسایل رو بزارم دیدم گاگامی داره از پله ها پایین میاد گفتم مثل اون موقع ها اذیتش کنم برای همین فکر کردم می‌خنده 

گاگامی : حال من بده شما دارین خوش بش میکنید 

مرینت : حالا از چی ترسیدی 

که یهو جک (پدر بزرگ) یه موش پلاستیکی در آورد 

جک : ازاین ترسیده 

که یهو مرینت با جیغ 

مرینت : وایییییییییییییی این چی تور خدا اینو دور کنید آدرین بگو اینو ازم دور کنه 

آدرین با خنده ریز : خا بابا بزرگ اونو قایم کن 

جک : باشه ؛ طفلک امیلی سارا چه عروس های دارن 

مرینت : گاگامی میتونی از پله ها بالا بری 

گاگامی : فکر کنم ولی حالم بده و حالت تهوع دارم و سر گیجه دارم 

بعد رو به آدرین و پدر بزرگ 

مرینت : آدرین برو زنگ بزن دکتر و شما هم برید بقیه رو خبر کنید خدمتکار ها کجان و بقیه کجان 

آدرین : چشم همسر گلم ؛ چون امروز یکشنبه هست و خدمتکار ها رفتن مرخصی برای و بقیه هم رفتن کنار ساحل برای همین (یادم رفت بگم خونه آدرین به دریا نزدیک هست برای همین)

جک : من برم دنبال بقیه 

بعداز آمدن دکتر و بقیه 

سارا : چت شده عروس گلم کی با هات این کار رو کرده (با گریه)

فلیکس : خوبی عزیزم 

امیلی گاگامی خوبی 

آنا : خوبی مادر جان چت شده از دست این مرد از وقتی که من با هاش آشنا شدم همین جوری هست 

جک : منو ببخشید 

بعد از معاینه دکتر 

دکتر : خوب  بهش شوک (Psychological (shock وارد شده 

این نوع شوک بر اثر ترسیدن از چیزی یا کسی به وجود میاد  

دکتر معصومه در خدمتتان هست  😁😅🤦🏻‍♀️🗿

دکتر ادامه داد 

دکتر : این شوک براش قبلاً هم اتفاق افتاد آیا این خانم کسی رو یا کسانی رو از دست داده 

سارا : بله ؛ خانواده اش رو 

دکتر : اوو متأسفم ؛ من این آمپول تقویتی رو زدم الان خوابه وقتی بیدار شد این قرص ها رو بخوره و اینکه تنهاست نزارید .

 فلیکس : وقتی بیدار بشه دیگه مشکلی نداره دکتر 

دکتر : نه بیدار میشه و میشه همونی که قبلاً بود ولی اگه بیدار شد و استفراغ کرد نگران نباشید 

فلیکس : آهان 

همه باهم : ممنون دکتر 

دکتر : خواهش 

آدرین

بعد از رفتن دکتر همه میرن پایین تا گاگامی استراحت کنه و فلیکس پیش میمونه 

 

جک : من نمی‌دونستم ببخشید که ترسندمش 

سارا: ما هیچ کدوم نمیدنستیم نگران نباش پدر 

آنا : راست میگه ؛ الان که حالش خوبه بیا این تازه عروس ببینیم جک 

جک : راست میگی 

آنا می‌ره و مرینت رو بغل می‌کنه 

آنا : وایی چه دختر نازی اسمت چیه 

مرینت : اسمم مرسی هست 

آنا : وای چه اسم قشنگی اسم من هم آنا هست و ایشون جک هستن پدر بزرگ فلیکس و آدرین و من هم مادربزرگشون 

مرینت: از آشنایی با شما خوشبختم 

آنا و جک : ما هم همینطور 

 

مرینت 

 

امروز با پدر و مادر مامان امیلی و سارا آشنا شدم خیلی آدم های مهربونی هستن و منم خیلی دوستشون دارم 

مامان آنا با موهای فر و سفید و پوست سفید و چشم های سبز یشمی خیلی زیباست 

 

خوب بسه دیگه ببخشید که چند وقتی نبودم 

بچه ها یکلمه رو اشتباه نوشتم رفتم درستش کنم همه پاک شد برای همین دوباره نوشتم 

 

شرط 30تا کام و لایک 

 

دوستون دارم ❤️😉

 

بای