❣️عشق جادویی ❣️p۷
سلام
ببخشید یه مدتی هست که پارت ندادم ولی اومدم جبران کنم.
داخل نامه نوشته بود
📜سلام مرینت حالت چطوره توی قصر بهت خوش میگذره دختر عموی عزیزم من با آگاتا پرنسس هوا ازدواج کردم و پادشاه شدم و حقمو از تاج و تخت میخوام
امضا لوکا 📜
وقتی نامرو خوندم سریع به*الیا و*سوفی نامه دادم که سریع بیان به قصر.
الیا:توی اتاق داشتم با نینو جشن رو اماده میکردیم که پستجی اومد و یه نامه از طرف مرینت بهم دادی وقتی خوندمش سریع سوار کالسکه شدم و رفتم به سمت سرزمین مرینت اینا.
سوفی: توی اتاق داشتم با پدر و مادرم حرف میزدم که پستچی یه نامه از طرف مزکرینت بهم داد وقتی خودمش سریع خودمو به قصر رسوندم.
مرینت: الیا و سوفی رسیدن و من ماجرا رو براشون تعریف کردم.
سوفی:الان یعنی اگاتا با لوکاست و دیگه با ما نیست.
الیا:اون پرو هیچوقت با ما نبود.
مرینت: بسه.
دخترا بعد از کلی حرف زدن تصمیم گرفتن که....
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
خب یه توضیحاتی بدم:
*الیا:دختری از سرزمین اتش و بهترین دوست مرینت.
*سوفی: دختری از سرزمین اب.
خب مرینت ، سوفی، الیا و آگاتا بهترین دوست های هم بودن ولی اگاتا و مرینت باهم دعواشون شد وو بعد ای چهار قلمرو در جنگ هستند البته قلمرو های اتش و ماه و اب متحد هستند.
خب این پارت هم تموم شد.
برای پارت بعد.
20:لایک
60:کامنت
تا پارت بعد خداحافظ.