(Magician of love (3

single single single · 1402/06/30 14:24 · خواندن 4 دقیقه

آرم بیا جلو اون می دونه ما اینجا هستیم پس باید جولش بگیرم اون.....☀️🌙

(این قسمت آب هوا)

»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»

صبح با صدای گوشیم بیدار شدم مرینت بود پیام داده بود 

مرینت:قرارمون یادمون نره.

من: باشه

بعد پاشدم و دوش گرفتم و لباس هام پوشیدم از ایدن که خواستم خدافظی که دیدم هوا ابری هستند.

من:وای نه

ایدن:چی شده آدرین؟

من:من با مرینت قرار دارد ولی هوا ابری

ایدن:آ.... نمی دونم خب قرار لغو کن.

من: نه وایسا یک فکری به ذهنم رسید.

ایدن:چه فکری؟

من:تو مگه جادوگر نیستی!

ایدن:اره،چرا؟

من:تو می تونی هوا صاف کنی؟

ایدن:اره....ولی..

من:خب میشه انجام بدی خواهش

ایدن:آما..... باشه.

این گفت و به آسمان نگاه کرد بعد گردن بندش تو دستش گرفت.

بعد از روی زمین بلند شد و تو آسمان معلق شود و دستش به سمت آسمان برد.

و نوری آبی به سمتش پرت شد و  امد پایین و به من گفت: فرما 

من:اما 

ایدن:اما چی؟

من:بهتر نگاه کنی خودت

(از زبون ایدن)

برگشتم و آسمان نگاه کردم هوا طوفانی شده بود و داشت بیشتر می شد.

من: ببخشید آدرین

آدرین:مگه جادوگر نبودی چرا اینطوری شد

من:خب چون شاید یک کوچولو اشتباه کردم بذار دوباره امتحان کنم.

دوباره جادو انجام دادم و این دفعه شب شد و دوباره و دوباره.........

آدرین:ولش کن همین خوبه

من:ولی این که همون اولی هست؟

آدرین: لازم نیست دوباره انجام بدی خسته شدی

من:آما...

آدرین:لازم نیست ۱۰۰ بار انجام دادی!

من: باشه

بعد آدرین رفت و من هم تنها موندم و داشتم به جادوایی که داشتم فکر می کردم.

که موبایل آدرین زنگ خورد و من هم نمی دونستم چه جوری جواب بدم.

دکه زدم و بعد صدای آدرین شنیدم که می گفت:ایدن چی کار کردی

من:چی!چی شده؟

آدرین:آسمان نگاه کن

بعد نگاه کردم و دیدم که گند زدم هوا طوفانی، ابری، بارونی،آفتابی،.....بود

من:الان کجایی؟

آدرین:زود درستش کن!

که صدای فریاد آدرین آمد که داشت می گفت: کمک

من هم سریع خودم جمع جور کردم و کتاب جادو هام باز کردم.

سریع یک پرتال باز کردم و آدرین از توی طوفان کشنودم بیرون.

من:آدرین دستم بگیر

آدرین:ایدننننننننننن

بعد دستش گرفتم و آوردمش داخل از ترس داشت سکته می کرد.

آدرین:این دیگه چه کوفتی بود.

من:ببخشید فکر کنم موقع انجام جادو همه اون آب هوا باهم گذاشتم.

آدرین:وایسا مرینت کو با من بود؟

من: مرینت کی هست؟

آدرین: همون دختر مو آبی 

من:آ پس اون دختر با تو بود 

آدرین:در کجا هست؟

من: ببخشید وایسا

بعد رفتم و یک پرتال دیگه باز کردم و اون هم آوردم.

مرینت: آدرین 

آدرین:مرینت

بعد به سمت هم دویدن و هم بغل کردن و خواستن هم بوس کن گفتم:بچه ها الان مشکلات بزرگتری داریم.

آدرین:راست می گی ببخشید 

من:اشکال نداره

مرینت:چی شده تا حالا پاریس همچین آب هوایی نداشته

آدرین به من اشاره داد

من:خوب چی اگه شازده خان نمی خواست درست کنم هوا اینطوری نمی شده.

بعد ادامه دادم و گفتم که این جا نمی تونم هوا درست کنم منشع اصلی از برج هست نگاه کنید.

آدرین:اره راست میگی طوفان اون جا بیشتر هست.

من:برای همین میشه اونجا نابودش کرد

مرینت:خب تو جادوگری یک دریچه به سمت اون جا باز کن.

من هم به حرف مرینت کوش کردم و سعی کردم دریچه باز کنم ولی نه شد.

آدرین:چی شد؟

من:نمی دونم شاید نه

آدرین:حالا چی کار کنیم.

مرینت:من می دونم!

(۱ ساعت بعد از زبون آدرین)

آدرین:ایدن بلاخره رسیدیم 

ایدن:اره تونستیم

مرینت: بچه‌ها اون کی؟

یک پسر سیاه تو آسمان معلق بود.

ایدن:امکان نداره.

من:ایدن اون کی هست؟

پسر برگشت و به ما نگاه کرد لبخند شیطانی زد به سمت ایدن آمد محو شد.

ایدن:پس این تو بودی

من:اون کی ه .....

که ایدن هوا صاف کرد بعد از اون همه ماجرا بعد همون نگاهی به آسمان کردیم زدیم زیره خنده.

ایدن:چی خنده داره؟

من:کل این ماجرا

بعد ایدن گفت: بچه‌ها چه هوای خوبی هست رنگین کمون می‌خواین درست کنم؟ 

نههههههههههه

»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»

آرم باش طولانی بود ولی زندگی کوتاه هست لذت ببره روز خوش👋☀️🌙