رمان عشق دوباره💝 پارت ۲
خب من اومدم
میخوام کاور رو عوض کنم
برای پارت بعد عوض میکنم چون الان جایی هستم و نمیتونم کاور درست کنم
برید ادامه
حوصلم سر رفت
گوشی رو خاموش کردمو پاشدم آماده شم برم بیرون
یه تیپ معمولی زدم
کیف کوچولوم رو برداشتم
رفتم پایین و کلید رو گذاشتم تو کیفم
وقتی در مغازه رو باز کردم
ماشین شخصی آدرین جلوم سبز شد
چشمام ۴ تا شد
آدرین:
از مدرسه اومدم بیرون
سوار ماشین شدم
امتحان امروز از پا منو در آورده بود
با مرگ مامان بابا دیگه مثل سابق نبود
هر وقت به مامان فکر میکردم
گریه ام میگرفت
ولی امروز کلاس شمشیر بازی داشتم
و کاگامی رو میبینم
نمیدونم چرا از وقتی مدرسه ها شروع شده دیگه علاقم به کاگامی کم شده
غرق افکارم بودم که رسیدیم
پیاده شدم
رفتم بالا
ناتالی: آدرین امروز کلاس شمشیر بازی ساعت ۷ عصر شروع میشه
آدرین: ممنون ناتالی
قدم زنان رفتم تو اتاقم
نشستم تکالیف رو نوشتم
بعد رفتم ناهار
نشستم خوردم
داشتم آب میخوردم که نینو زنگ زد:
نینو: سلام رفیق خوبی؟
آدرین: آره ممنون تو چی
نینو: ممنون فقط آدرین من فردا مامان بزرگم پاشو عمل کرده و نمیتونم بیام مدرسه
آدرین: باشه
نینو: پس خدافظ
آدرین: خدافظ
گوشی رو قطع کردم
از سر میز پاشدمو رفتم تو اتاقم
حوصلم سر رفته بود پاشدم قدم زدم
دلم بدجوری هوس شیرینی کرده بود
پس رفتم به ناتالی گفتم
گفت میتونم برم مغازه دوپن چنگ
دوییدم سمت ماشین و سوار شدم
تمام فردا با یه کاور خوشگل بر میگردم
بای