زندگی اجباری ‌p3

AmIr AmIr AmIr · 1402/06/28 22:38 · خواندن 1 دقیقه

های بریم ادامه

اون روز. منو بابام خیلی دعوا کردیم 

کارداش : خونه ی اما اره منم باور کردم 

کارداش : حتما خونه اون پسره ی احمق الکس بودی 

+ بابا اون پسره خیلی هم خوبه و  

کارداش : ساکت شو 

+ بابا حداقل دو سه روز دیگه باید برم دانشگاه  پول بده برم وسیله دانشگاه بخرم 

کارداش: چه غلطا

کارداش: برو از همون مامان جونت که ازت حمایت می‌کرد پول بگیر اگر با اون مرد ازدواج میکردی اینم جور میشد ۳ ساله فقط داری تو دانشگاه هنر میخونی بچه ها ی مردمو ببین همه دکتر شدن 

+ بابا یعنی تو پولو به من ترجیح دادی 

کاداش : لازم باشه بله چرا که نه انگار بعد طلاق از مامانت من گفتم بیای پیش من دادگاه گفت 

+ بابا  گوشیم داره زنگ میخوره 

کارداش : کیه 

+ دوستم 

کارداش : حتما اون الکسه ...

+ بابا لطفا بس کن من میرم ببینم کیه 

الو الکس عشقم چطوری

الکس : وندا وندا اون دختره ی نچسبی که همش بهت میگفت چقدر بهم می‌چسبه میخواد باهام بیاد مسافرت

+ الکس تو با اون دختره میراندا نمیری و تمام 

الکس : آخه عزیزم اون یه قرار کاریه باید برم 

+ اره برو ولی با اون دختره نمیری 

اینم از این قسمت بایییییی