FHE FUTURE💙P10

MÆŘÝM MÆŘÝM MÆŘÝM · 1402/06/28 17:34 · خواندن 2 دقیقه

بشتابید که ده ماه گذشته و ادرین از مرینت مراقبت کرده عاشقش شده ..... نوچ نوچ 

_________

ادرین ارام از روی صندلی کنار تخت بلند شد او نا امیدانه به مرینت که روی تخت بستری شده بود نگاه میکرد ادرین دستش را بالا برد و روی صورت مرینت گذاشت و ان را نوازش کرد .

(از زبان راوی )

《چند ماه از ان اتفاق گذشته است مرینت هنوز بیدار نشده است ادرین هر شب کابوس ان اتفاق را میبیند و از احساسی مملو از عذاب وجدان و غم از اینکه مرینت در خوابی عمیق فرو رفته بود داشت او در این چند ماه تمام وقتش را سرف مراقبت از مرینت کرده بود او حسی عمیق از ناراحتی داشت و هیچوقت دست از تلاش برای بیدار کردن مرینت برنداشت و همیشه برای مرینت اواز میخواند .》

_______________:________________:_____________

ادرین ارام و سلانه سلانه به سوی اتاقش حرکت کرد او ارام درب اتاق را باز کرد او ارام ساز ویالون خود را بلند کرد و به سوی اتاق مرینت گام برداشت مرینت ماه ها در اتاقش بستری شده بود قبل از این چند ماه دکتر مرینت به اقای گابریل اعطلاع داده بود که بعد از ان اتفاق شش عدد از دنده های ستون فقرات مرینت و دست سمت چپش شکسته شده است .

_______؛________؛_________؛________؛________؛___

ادرین ارام روی صندلی کنار تخت مرینت نشست او ارام سازش را بالا اورد 《<حال میکنی یه اهنگ تکراریم برات نمیخونم امروز یه ترانه جدید اوردم حتی اگه ده سالم طول بکشه بازم همینطوره اینقدر اواز برات میخونم که پاشی بگی بسه دیگه حالمو بهم زدی از کجا معلوم شاید همین چشماتو باز کرد .》

_______^________^________^_______^_______^___

___________€_____________€_________€________€

ادرین شروع به نواختن ویالون کرد و ترانه را شروع کرد ....

________،_________،__________،_______،_________،

 

خب دیگه تموم شد 🗿

امیدوارم خوشتون اومده دوباره تو خماری پارت بعد بمونید این پارت کوتاه بود 🗿🚬💩🤡

بای بای 💖💜💙