ATTACK ON TITAN

𝐭𝐚𝐫𝐚𝐯𝐚 𝐭𝐚𝐫𝐚𝐯𝐚 𝐭𝐚𝐫𝐚𝐯𝐚 · 1402/06/28 13:30 · خواندن 4 دقیقه

P1

خب رمان جدید کلن مال  همون انیمه ی اتک آن تایتانه خاستین بخونین نخاستین هم چ کنم؟ برچسبش هم داره آماده میشه خب تعداد پارت ها:۲۰ یا ۳۰

روز های پارت گذاری:نامعلوم ب دلیل گشادی و دوران پارگی مطلق(مدرسه)

صدای ارن

امروز دوباره بشریت به یاد خواهد آورد.ترسی رو که از حمله ی اونا توی جونمونه.و حقارتی که با زندگی توی قفسی که بهش میگیم دیوار تحمل میکنیم.

بیرون دیوار

گروه شناسایی

_اون فقط یک غوله اونو نابود میکنیم و اولین مقر بیرون دیوار بشریت رو درست میکنیم

+هدیه نابود میشه

_مثل تمرین به پنج گروه تقسیم بشید باید حواس اونو پرت کنیم تیم های حمله حرکتتون رو شروع کنید

 از اطراف بهش نزدیک بشید و بکشیدش

÷عوضی قدرت آدما رو بِچِش و فراموشش نکن

درون دیوار

ارن

_هاه

میکاسا 

+وقتشه برگردیم 

_تو اینجا چیکار میکنی 

+توی خواب هفت پادشاه بودی و فکر میکنی هنوز داری خواب میبینی

_فکر میکردم دارم ی رویای خیلی طولانی میبینم ، عَه خوابم درباره ی چی بود یادم نمیاد 

+ارن!داری گریه میکنی؟

_ها؟

سال ۸۴۵ 

محله ی شیگانشینا

÷بشنوید مردم این دیوار هاب آ دانش خداوند ساخته شده این دیوار ها ساخته ی خداونده هیچ موجودی جسارت نمیکنه از این دیوار ها بالا بیاد 

 

_میکاسا لطفا به کسی نگو من داشتم گریه میکردم

+باشه به کسی نمیگم اما اگه نمیدونستی واسه چی داشتی گریه میکردی شاید بهتر باشه بابات معاینه ات کنه

_حرف الکی‌نزن نمیتونم همچین چیزی رو به پدرم بگم

÷داشتی به خاطر چی گریه کردی ارن

_هانِز سان 

÷میکاسا‌از دستت عصبانی شده

_چی من چرا باید گریه کنم؟اَه  بوی گند مشروب میدی

÷توعم میای با ما بخوری

_پس انجام وظیفه چی؟

÷آره امروز مراقب دروازه بودیم کل روز رو اینجا بودیم اما خب گشنه و تشنه شده بودیم یعنی نميشه چند وقتی ی بار مشروب بخوریم؟

_با این حالتون موقعش که برسه نمی‌تونید بجنگین

÷ها؟وقتی موقعش برسه

_خب معلومه وقتی اونا دیوار رو بشکنن و بیان توی شهر

×نگاش کن ارن همچین چیزایی رو بلند بلند نگو

=حیحیحی(مثلن صدای خندشه دیگه چیکار کنم کلمه سراغ نداشتم🤡

خیلی جیگر داری پسر دکتر یگر اگه دیوارا واقعا بشکنن کاری که باید میکنیم اما کیدونی توی این صد سال حتی یک دفعه هم اتفاق نیفتاده 

_آره ولی بابان گفته توی این وضعیت بیشتر از همیشه توی خطریم

÷دکتر یگر اینو گفته؟ خب درست گفته وقتی قبلا این دهکده رو از تائون(بیماریه دیگه نوشتن درستشون نمیدونم) نجات داده هز جی ازش تشکر کنیم هم کمه اما این غولا داستانشون فرق میکنه وقتی داشتیم دیوار رو می‌ساختیم  می‌دیدیم که غول‌آسا تمام مدت دور و برمونن اما به عنوان ی سرباز میگم فکر نمیکنم بتونن این دیوار پنجاه متری رو خراب کنن

_پس یعنی شما حتی نمیخوای با اونا مبارزه کنی؟

÷ن

_یعنی چی پس از این به بعد ب جای محافظای شهر به خودتون میگید محافظای دیوار

÷نه ارن زیاد هم کلمه ی بدی نیستا اما ارن وقتی سربازا میبینن مردم دارن مسجنگن میدونن فاجعه اتفاق افتاده وقتی ما هیچ کاری نمی‌کنیم و مسخرمون میکنن یعنی همه دارن راحت زندگیشونو میکنن

_آره ما ممکنه هیچوقت از اینجا بیرون نیایم و همینجا بخوریم و بخوابیم تا زنده بمونیم اما اینجوری فقط مثل گاو و ثوسفندا زندگی میکنیم

=هه این پسر چه زبونی داره توعم که از پسش بر نمیای هانزا

 

÷خب آره

_بریم میکاسا

×هی ارن تو خیلی دیوونه ای

_خودتی

÷اون بچه میخواد به گروه شناسایی ملحق بشه

+ارن باید فکر به گروه شناسایی رفتن رو از سرت خارج کنی

_چیه نکنه توعم میخای‌مسخرم کنی

 

+نه بحث مسخره کردن یا نکردن نیست 

دین دون دان دین دون(صدای زنگ شهر🤡)

_گروه شناسایی برگشت بیا بریم‌میکاسا 

&چرا‌اینقد‌تعدادشون کمه انگار همشون رو ی لقمه کردن

×وقتی از دیوار بری بیرون عاقبت همینه 

=موسا موسا پسرم موسا رو نمیبینم

/مادر‌موساعه بیاریدش

<بفرمایید 

=هان چی. اون ی دسته هق هق هق

/تنها تکه ای که ازش باقی مونده همین دستشه

ارن 

بعد از رسیدن به خونه

_ما برگشتیم

=خوش اومدی

+ارن میخاد ب گروه شناسایی ملحق بشه 

_هوی میکاسا مگه بهت نگفتم آیت موضوع رو-

=ارن چ فکری میکنی هیچ میدونی چند نفر بیرون اون دیوار ها کشته شدن

_خودم میدونم

=پس چ-

×ارن چرا میخای‌بری‌ب گروه شناسایی

_میخام دنیای بیرون رو ببینم و بشناسم پدر نمیخام بدون دونستن اینکه بیرون دیوار ها چی میگذره داخل‌دیوار‌بمیرم

×ک اینطور اجازه‌میدم بری

_🥳

×ارن

_بله پدر

×وقتی برگردم اون زیر زمین مخفی رو بهت‌نشون میدم

_واقعا پدر

×آره تا اون موقع کلید زیر زمین رو پیش خودت نگه‌دار 

چند دقیقه بعد

_سلام آرمین چیکار‌میکنی

÷اون سه تا داشتن بهم زور میگفتن و داشتم از دستشون فرار میکردم

_آها  خب بریم

÷آره

÷چی ، چی امکان نداره 

_چی شده آرمین چی رو نگا میکنی

هان؟ ی دست قرمز بالای دیواره چطور ممکنه

+امکان نداره اون دیوارا پنجاه متره

_تایتانا بالاخره پیداشون شد

/نههههههه

#دیوار شکستهههههه فرار کنید

تموم🤡⁴⁶¹⁹کارکتر