عشق آتشین ❤️🔥f2p4
سلام برید یا پارت دلهره اور
========================================
که ناگهان ماشین جلوییمون ترمز کرد سرم برخورد کرد با جلوی ماشین دیگه چیزی نفهمیدم
از زبان ادرین
چشمامو باز کردم فقط به فکر مرینت و بچه ود با چشمامو باز کردم گفتم مرینت..مرینت
لوکا بالای سرم بود
لوکا.داداش بهتری
ادرین.چرا بیمارستانم
لوکا.تصادف کردی
صدای جیغ مرینت تو سرم پیچید یکدفعه با صدا بلندگفتم
ادرین.مرینت مرینت چطوره برای بچه اتفاقی نیوفتاده
جولیکا.مرینت تو کماعه
ادرین.وای خاک بر سرم شد چند روزه بیمارستانیم
امیلی.دو روزه بی هوشید تو فقط بی هوشی اما بخاطر بارداری مرینت اون فقط با دستگاه میتونه نفس بکشه
ادرین.میخوام مرینتو ببینم
دکتر.لطفا همه برید بیرون باید معاینه کنم
ادرین.دکتر ترو خدا بزار برم
دکتر.مشکلی نداری کارای ترخیصتو بکنن میتونی بری
لوکا .من برم کارای ترخیص بکنم بیام
لباسامو عوض کردم بیرون رفتم بابا داشت با دکتر مرینت حرف میزد
......
یک هفته از اون روز میگذشت خداراشکر بچه سالم بود ولی مرینت اگه مرینت تنهام بزاره دیگه منم نباید زنده باشم رو صندلی پشت در کما نشسته بودم سرمو به صندلی چسبونده بودم
تو همون حال بودیم همهی خانواده هم اونجا بودن جولیکا لوکا بابا گابریل مامان امیلی و مامان سابین ارکا و زنش هم اومده بودن با صدای بوق دستگاه به خودم اومدم دکترا همه با همه دویدند سمت اتاق کما پرده ها را کشیدند و فقط میتونستم گریه کنم اون وسط بعد چند دقیقه دکترا بیرون اومدند و گفتند متاسفم روی دوزان افتادم و داد زدم مرینتتتتتتتتتتتتتتتتت
لوکا دستمو گرفت و بلندم کرد و کمکم کرد رو صندلی بنشینم که از توی پیج بیمارستان شنیدم آقای ادرین اگرست آقای ادرین اگگرست سریع سمت پیج رفتم دکتر پیشم اومد و گفت
دکتر. خانم شما سریع باید سزارین بشه وگر نه بچه هم از دست میره
ادرین.ترو خدا بزارید ببینمش شاید برگشت
دکتر.نمیشه غیر ممکنه برگرده
ادرین.اقا شما بزارید اگه نشد رضایت میدم
دکتر باشه فقط ده دقیقه
رفتم توی اتاق دستاش هنوز گرم بود دستاش رو گرفتم
مرینت دلت میاد منو تنها بزاری مرینت دلت میاد این بچه بدون مامان بزرگ بشه مرینت ترو خدا برگرد پیشم من بدون تو دق میکنم مرینت برگرد پیشم مریننت گوش کن بهم مرینت نمیتونم داغتو تحمل کنم سرمو روی تتخت گذاشتتم و دستش را بوسیدم و زمزمه کردم قربون اون صورت ماهت برم قشنگم برگرد پیشم چشمامو بستم و منتظر موندم صدای دستگاه دوباره در اومد و چشماشو باز کرد دکترا سمت اتاق دویدند
دکتر.چکار کردی اقای معشوق غیر ممکنه
ادرین.مرینت ممنونم که برگشتی میدونستم تنهام نمیزاری
دستش را بالا آورد و لبخند بی جونی زد
...........
========================================
اینم از این پارت
خب یکم فشار بخورید تا پارت بعدی
هر وقت دلم بخاد میدم هرچی حمایت ها بالاتر پارت بعدی زود تر میاد