
زندگی ترسناکه؟؟

بزن ادامه گفتم نام تموم میشه.دیر دیر میدم😑
ن:مری.
ن:مری اندونچنز.
ن:مری پدصگگگگگگگگگ.
م:ها چیه چیشده مامانم زنگ زده.؟
ن:خخ مامانت.پاشو ببین رییس ما و شام دعوت کرده تمام اعضای باند رو.
م:درد عوضی سکته زدم.
در راه:
م:خو حالا چی میدن.😋
ن:زبون تورو میدن.ده منم مثل تو بیخبرم.صب کن برسیم میبینیم.
م:اه نمیخوام من میخوام نودل باشعععع.
ن:تورو برو نودلتو بخور من دلم میخواد چلو کباب یا قرمه سبزی باشه😋
م:ها ها اسکللللللل.هرکی دیر تر برسه بازندس.۱,۲,۳, برو بریممم.
ن:عوضی وایسا قبول نیسسسسسیس.
م:هست بچهع.
ن:عا اوکی الان میبینیم کی میبره.
م:هه هه.
ن:ببین احمق جون،من زود تر از تو میرسم.
م:صدات چه نزدیکه کجایی.
ن:پشه کنارتم.
م:وای پدصگ چه سریع رسیدیییی.
ن: داوش رییس تو کفشامون چرخ خیلی ریز گذاشته هم که میشی و دکمه رو که فشار میدی یهو چرخ ها درمیان.
م:عر منم میخوام مال منم داره.
ن:( به قول ار ام ) عره.
م:اخجونننننننن.
بعد رسیدن:
مری:
رسیدیم و وارد شدیم.وای باورم نمیشه مثل قصر بود.دور و برم رو نگاه کردم،یه جا بار بود.به جا هم یه اتاق که نمیدونم برای چی بود.ناتاشا رو می بچه های ۵ ساله گم کردم.دور و برم رو که نگاه کردم جک و رادی و دینا رو پیدا کردم.اوففففف لایلا احمقققق اون کنار رادی چیکار میکنه.
لایلا هیع خودش رو به رادی میمالید و هیع میگفت بیا انجام بدیم دیگه بیا انجام بدیم.
رفتم و از دینا پرسیدم چی میگه _اهم سلام دینا._سلام مری چه خبر._هی چی منظور لایلا که به رادی میگه بیا انجام بدیم چیه؟_اوف دختره منظورش سکسه._سلام حک.
د:اع سلام جککک.
م:اون نمیتونه در مورد چیز دیگه آیی صحبت کنه.
ج:همین چند دقیقه پیش داشت درمورد جغرافیای صحبت میکرد.
د:نه عشقم داشت در مورد کشور های که توش اینکار رو انجام میداد صحبت میکرد.
م:کی میخوره به رادی من میگه بیا انجامش بدیم من میرم......پاره میکنم.
د:اوه خانوم غیرتی شد.
مری:
رفتم و به رادی گفتم بیا...._سلام عشقم کارم داشتی._نه ببین میشه دیه پیش اون نکبت عن نباشی؟_حرف حرفه توعه عزیزم._تنک.چند دقیقه بعد لایلا رفت سمت بار و دو تا لیوان پر رو سر کشید.و بعد با یه پسر که اصن نمیشناسمش وارد اتاقی که اول در ورودی دیدم شد.
فضولیم گل کرد و رفتم نزدیک تا ببینم در مورد چی حرف میزنم.یهو در وا شد و..........
خو بای تا پارت بعدی بای بای