💙Blue eyes💙
F2 P2
مرینت ♡
خونش خیلییی شیک و بزرگ بود و حسودیم کرد اما خونه ی کناری از اون هم بزرگ تر بود میخواستم غش کنم دیدم آدرین تعجب نکرده
m: خیلی قشنگه نه؟ ولی کناری قشنگ تره
a: آره همسایه ایم
داشتم شاخ درمی آوردم
m: ش شوخی میکنی؟! کناری خونه ی توعه؟ پپس اون یکی خونه چی بود؟
a: گفتم که خونه ی پدرم جداست
m: چرا بهم نگفتی با نینو همسایه ای؟
a: انقدر مهمه؟
m: هوفففف
جلوی در دوتا محافظ وایساده بودن که تا آدرینو دیدن رفتن کنار
a: ببین چه معروفم
m: پز میدی؟
a: تو هم معروف میشی دیگه
m: . . .
رفتیم داخل خونه دو طبقه بزرگ بود آلیا و نینو داشتن با چند نفر دیگه خوشو بش میکردن رفتیم سمتشون هنه خیلی خوشگل شده بودن
m: سلام
n: عه سلام اومدین
ad: سلام رفیق
al: سلام
برام سوال بود آلیا چطور انقدر راحت نینو رو بخشیده کشیدمش کنار
m: بهم نگفته بودی خونه نینو این شکلیه
al: توهم نگفته بودی کناری خونه آدرینه
m: خبر نداشتم خب!
n: فکر کنم همه اومدین
به خونه نگاه کردم تو نیم ساعت 100 نفر دیگه اومده بودن
m: این همه مهمون! فکر کردم فقط بچه های کلاسن!
al: شوخی میکنی فقط بچه ها!؟
n: خب مهمونی اصلی بیرونه پس بریم!
همه پشتت سر نینو راه افتادیم تو حیاط پشت خونه یه استخر خیلی بزرگ و کلی وسایل پارتی اونجا بود
n: اول چیکار کنیم؟
j: ترو خدا استخر
n: لباس دارین؟
k: هوممم
n: فک کنم دارین پس اول بریم استخر!
همه دخترا و پسرا لباساشونو در آوردن و رفتن توی استخر آدرین هنوز توی خونه بود نینو از توی آب گفت: آلیا، مرینت بیاین دیگه!
m: ولی . . .
al: یوهوووو
دیدم آلیا لباساشو دراورد و شیرجه زد تو آب
k: مری بیا
j: مریییی
m: چطور روتون میشه آخه؟
m: مری مری
خیلی اصرار کردن و منم بدم نمیومد
m: لباس ندارم خب
k: ما هم بیکینی تنمونه بیا دیگه
m: ولی . . .
al: کوفت ولی خودم میارمتاااا
m: باشه
لباسامو دراوردم و رفتم تو آب با دخترا بازی کردم و کلی خندیدیم که دیدم آدرین با عصبانیت بهم زل زده توی اب رفتم سمتش خم شد
ad: خجالت نمیکشی
m: ولی . . .
یهو آدرین تعادلشو از دست داد و افتاد کنارم نینو هلش داده بود و داشت میخندید
n: چقد گیر میدی
ad: عه حالا که اینجوریه . . .
دست نینو رو کشید و پرتش کرد تو اب حالا منم که داشتم از خنده میمردم ولی یک نفر رو بیرون از استخر دیدم که خشکم زد . . .