Rise OF DARKNESS,پارت ۱۳؟

Witch Witch Witch · 1402/06/21 16:07 · خواندن 2 دقیقه

این شما و این قسمت کوتاه unknown 

 مغز مرینت مانند پاکتی کاغذی و بی آلایش در خود فشرده میشد ، صحناتی که مرینت قبلا به هیج وجه ندیده بود در ذهنش تکرار میشدند 
او در حال خواندن رشته افکارات شخص دیگری بود 



_«مارچلو سولوباز»
مرینت نیشخند زد ، گویی ذهنش را با ذهن فرد دیگری اقدام کرده بود « چی شده ؟ یکی ازیتت کرده ؟ مشکلی نیست من خودم بهت یه فرصت انتقام میدم » مرینت از چیزهایی که گفته بود به وجد آمده بود ، گویی کسی اورا تسخیر کرده بود اما ؛
مرینت از این کار لذت میبرد 
گویی وجودش برای این کار ساخته شده باشد ،
احساس خشم در وجود مرینت قلیان کرده بود ، او لبخندی بر لب داشت و کلماتی را بر زبان آورده بود که هیچ گاه به آن فکر نکرده بود « من بهت قدرت مکیدن عشق مردم رو میدم تا اونا هم رنجی که تو کشیدی رو تجربه کنن » دریایی از پروانه ها دور مرینت به پرواز درآمده بودند ، مرینت ناخودآگاه متوجه ی منظور آنها شد ، سپس لبخند زد و انگشت ظریفش را روی بال زیبا و درخشان یکی از پروانه ها کشید « پرواز کن عزیز من و بهش اجازه ی پرواز بده » 



مرد ابتدا سرش را تکان میداد و مقاومت میکرد ، سپس با آغوش باز آماده شد و ایستاد 
پروانه دور قامت کوتاه و بدحالت مرد چرخید و درون حلقه ای در دست مرد قرار گرفت 
سپس جرقه و درخششی تاریک مرد را در بر گرفت 
تاریکی برمی‌خیزد



مرد با پوششی اعجاب آور و خشن بلند شد ، سراسر بدن او با شنلی تکه تکه مانند برگ گل رز پوشیده شده بودند و زره ای نقره فام و قوی اورا پوشانده بود 
سپس با لبخند شرارت بخشی بلند شد و دیوار را فرو ریخت 
سپس از پنجره بیرون پرید

او بر پهنای بلند یک ساختمان پرید و با حرکت دستش دودکش ساختمان را با خاک یکسان کرد 
آجر های دود کش زمین ریختند و کنار یک زن سقوط کردند 
صدای جیغ و داد هایی خیابان را پر کرد و به سرعت خیابان مملو خبرنگار هایی شد که خود را به خیابان می‌رساندند
ابر شرور یکی درمیان از روی ساختمان ها می‌پرید و خود را به سوی دیگر شهر میرساند و زیر دست و پایش ساختمان هارا خورد میکرد 
لبخند شرارتی بر گوشه ی لب مرینت نقش بست« آفرین شرور کوچکِ من» ، سپس قلب مرینت ناگهان فرو ریخت 
او دستش را روی سرش گذاشت و فریاد زد « من چیکار کردم !!»

او زجه زنان دستش را بر روی موهایش کشید و به سراسر شهر چشم دوخت ، ساختمان هایی که فرو می‌ریختند جلوی چشم او خودنمایی می‌کردند 


بچه ها متاسفم پارت کوتاه بود 

فکر کنم دو یا سه پارت بعدی مهم ترین ، هیجان انگیز ترین پارت در فصل سوم باشه 😍😁منتظر باشید