Beautiful love 💞 part 19

🖤💜Linda 🖤💜Linda 🖤💜Linda · 1402/06/18 14:03 · خواندن 3 دقیقه

Romantic 

نشستم روی صندلی و یه قهوه هم در انتظارم بود . 

خب نائومی چقدر دلت می خواد که این مصاحبه رو انجام بدی؟ 

میدونی چقدر؟ خیلی زیاد فقط دلم می خواد زودتر انجامش بدیم که من برم خونه 

باشه باشه آروم باش اینجا فقط باید تمرکز کنی و آرامش داشته باشی 

من درک نمیکنم آرامش دیگه چه صیغه ای هست؟

نمیدونم ولی حرفم رو باور کن اینجا میتونی آزادانه هر جوابی که تو ذهنت هست رو بگی به تمام سوالات صادقانه جواب بده و از ته دلت حرف بزن 

باشه بیا شروع کنیم 

 

خب سوال اول 

نائومی بگو ببینم چرا اومدی اینجا اصلا چرا این راه رو برای رسیدن به هدفت انتخاب کردی ؟ اصلا هدف شما چی بود؟

 

فراموش کردن اون پسره ی لعنتی 

خواهش میکنم با من راحت باش انقد مختصر جواب نده 

بیا فقط سریع تمومش کنیم

شرط داره نائومی سان 

باشه خیلی خب بیا این مصاحبه ی مسخره رو ادامه بدیم 

ممنون نائومی خب سوال دو 

نائومی سان چرا اون پسر ( کایو)‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انقد برات مهمه ؟

 

مهم نیست خب سوال بعدی 

نائومی درست جواب بده 

خیلی خب چون ازش یه خاطره ی بدی دارم که نمی خوام تو ذهنم بمونه بودنش بهم حس بدی میده به خاطر اون کل آبروی من رفته 

 

باشه نائومی قبوله 

 

۳- ترسی نداری از اینکه توی این راه به مشکل بخوری ؟

همین اتفاق برام افتاده نمی‌ترسم ولی امکانش هست 

۴- مطمئنی بعد فراموش کردنش همه چیز درست میشه ؟

نمیدونم خودمم نمیدونم ولی یه حسی بهم میگه اگه خاطراتی که با اون داشتم رو فراموش کنم میتونم راحت تر باشم و این برای من خیلی مهمه 

 

۵- میدونی که به طور کل خود کایو رو فراموش نمیکنی درسته ؟

درسته من فقط می‌خوام خاطراتمون رو فراموش میکنم 

۶- به نظرت با یاد اون باز هم میتونی زندگی راحت تری داشته باشی ؟

من نمیدونم راستش اصلا مطمئن نیستم نمیدونم ولی خب همش یاد اون می افتم و دلم هم میسوزه ناراحت میشم 

خب عالیه تا اینجا خیلی خوب پیش رفتی 

۷- باورت میشه مسئول ذهنت رو پیدا کردی ؟

آره باورم میشه و واقعا به نظرم ارزش این همه راه رو نداشت ولی دیگه مجبور بودم 

۸- احتمالا عاشق کیتو شدی درسته ؟

آره ولی حس میکنم به سر انجام نمی رسه 

کی اینطور 

۹- امکانش هست که باز هم عاشق بشی ؟

 

من نمیدونم 

 

و اما سوال آخر 

۱۰- الان چه حسی داری ؟ درمورد همه چیز بهم بگو 

 

من خب هیچی نمیتونم بگم 

چرا نائومی ؟ تو میتونی بگی 

من الان هیچ حسی ندارم 

چرا یه چیزی هست 

زودتر من رو ببر خونه 

تو خودت باید بری خونه 

یهو داد زدم حس مزخرفی دارم از هیچی خوشم نمیاد حتی نمی‌فهمم دارم چیکار میکنم این چیزا به تو ربطی نداره ساعت چنده؟

اینو من نمیتونم بگم چون توی خواب و رویا اصلا ساعتی وجود نداره 

 

چی؟ پس چجوری قبلاً همه بهم ساعت رو میگفتن 

اونا داشتن دروغ میگفتن 

ها؟ الان من چیکار کنم ؟

قبل از اینکه کسی بهم جوابی بده یه پورتال دیگه باز شد اون زن هم بهم گفت

 

اسم ماتسوری هست و از مصاحبه با تو خوشحال شدم نائومی سان 

 

افتادم یه جایی که خیلی ..... 

پایان پارت ۱۹ 

سلام بچه ها چطورین ؟ خب میبینم که فقط ۱ پارت دیگه مونده تا رمان تموم بشه و من هم از همین الان کاور و همه چیز رو آماده کردم برای پارت ۲۰ که مساوی هست با پارت آخر بچه ها برای پارت آخر اصلا عجله ای نیست فقط شرط داره  لطفاً به ۲۵ تا لایک و ۳۰ کامنت برسونید ممنون دوستتون دارم فعلا بای ❤️💓