وبلاگ لیدی باگ

Romantic 

https://s6.uupload.ir/files/1694207959150_mb26.jpg

از حرفی که زده بود خیلی تعجب کردم البته خیلی به اون صورت هم نه به خاطر اینکه دیگه فهمیده بودم باید چیکار کنم و الان چی میشه فقط اینکه من صاحب ذهنم رو پیدا کردم و خودم بودم پس دیگه چی ؟ الان نباید بیدار بشم ؟خودمم نمیدونم تا اومدم سوال بپرسم یه پورتال باز شد و افتادم و باز هم سقوط ولی این دفعه فرق داشت این دفعه آرامش داشتم اونم به خاطر اینکه میدونستم الان قراره بیفتم یه جایی بلاخره به یه جایی راه داره اینو میدونم 

یهو یه صدایی شنیدم صدای هانا بود که بهم گفت 

نائومی الان  ساعت ۷:۱۵ دقیقه ی صبح است منم نگرانت شدم میدونم شاید برای اینکه تو بیدار بشی هنوز زود باشه ولی باور کن از دیشب نتونستم از نگرانی بخوابم نگرانتم لطفاً بیدار شو 

بعد از اون گریه ام گرفت خودم اشکام رو می‌دیدم خودمم دلم تنگ شده بود برای کسایی که دوستشون داشتم و برام ارزش دارن میدونستم هانا الان نمیتونه به حرفام گوش بده یا صدام رو بشنوه ولی باز هم کل انرژی خودم رو بیرون کشیدم و بلند فریاد ❗ زدم و گفتم هانا ، مامان ، بابا نگران نباشین من دارم میام دارم تموم تلاشم رو میکنم که بیام کایو ی لعنتی مطمئن باش فراموشت میکنم و  برمیگردم برمیگردم پیش خانوادم و دوستام ازت متنفرم لعنتی وای دیگه نمیتونی آزارم بدی دیگه نه من حق یه زندگی واقعی رو دارم یه زندگی بدون کوچکترین دروغی من لیاقت اینو دارم !! 

و فرود اومدم توی یه اتاق یه اتاق بزرگ و شیک یه نفر اومد سمتم همون خانوم ۳۰ ساله بود که دیده بودم اومد سمتم و گفت سلام نائومی خیلی خوشحالم که دوباره میبینمت از آخرین باری که هم رو دیدیم مدت زیادی نمی‌گذره خب اولا اینکه انتظار نداشتم انقد سریع صاحب ذهنت رو پیدا کنی معمولاً بیشتر وقت می‌بره ولی خب تو زود انجامش دادی و این نشون میده خیلی دلت می خواد که زود تر برگردی خونه 

آره مشتاقم که زود برگردم ولی تو واقعا کی هستی ؟ چرا واقعا ؟ داری این همه کار انجام میدی تا یه جایی بلاخره از یه چیز که مربوط به من میشه سر در بیاری ؟

نمیدونم شاید خودت خیلی جالبی 

منظورت چیه ؟ 

خودت چی فکر میکنی ؟ 

نمیدونم ولی دقیقا اااااه نمیدونم می خوای چی بگی از کار خودمم سر در نمیارم 

خب این طبیعی هست تو الان اینجا هستی چون قراره باهات یه مصاحبه داشته باشم 

چی ؟ واقعا چرا اینو میگی من دلم می خواد زودتر کارم رو انجام بدم این مسخره بازی ها چیه دیگه ؟

نمیدونم نائومی بهتره اول بشینی نوشیدنی مورد علاقه ای که فقط برای تو هست رو بنوشید نظرت چیه ؟

اینجوری حرف نزن 

باشه هر جور راحتی اصلا به من چه من خیلی مشتاقم مصاحبه با تو رو شروع کنم 

باشه مشکلی نداره منم یکم مشتاقم 

پس بهتره زودتر این مصاحبه رو شروع کنیم خانوم نائومی سان آماده ای ؟ 

آماده ام 

پایان پارت ۱۸

سلام بچه ها چطورین اومدم با پارت ۱۸ و واقعا براش زحمت کشیدم نصف شبی پارت دادم 😅 ولی خب به هر حال امیدوارم که خوشتون اومده باشه ممنون که تا اینجای رمان رو واقعا خوندین دمتون گرم ترفند های مدرسه رو هم بیشتر می زارم دیگه فکر کنم همه یادتونه که گفتم برای پارت بعد شرط گذاشتم خب به شرط نرسید ولی دیگه باید سریع پارت میدادم خلاصه مرسی که رمان رو خوندید تا اینجا تا پارت بعدی که فردا هم می زارم و ترفند مدرسه ای فعلا بای ❤️💓💜