عشق پلاستیکی F2 P1

HARLEY HARLEY HARLEY · 1402/06/16 10:03 · خواندن 6 دقیقه

بعد از یک قرن پارت دادم😅..... برید ادامه

مرینت:

میوکی+بچه ها میگن داستان جالبی تعریف میکنین..

من+چندان جالب نیست درواقع از بدبختی‌های من و آدرین هست

جیم+خسیس نشین دیگه بزارین ماهم گوش بدیم!

خوب دلیلی برای تعریف کردن نداشتم چون خودشون می‌دونستن!

من+خیله خوب.. آممم.. کجا بودم؟.. اها

همه چیزبا خوبی و خوشی تموم شد.

پدرم بالاخره قانع شدکه من زندگی خوبی دارم، هرچند آخراش بازم گفت"هروقت پشیمون بشی میتونی بیای"

پشیمون بشم؟ عمرا..

خیلی وقت بود بچه هارو ندیدم.

شیفت آدرین هم شروع شده بودو از3 صبح تا ظهر سر کار میرفت.

البته بیشتر اوقات کار اضطراری پیشت میومدو از خونه میزد بیرون!

منم کتابا رو تموم کرده بودم و منتظر کتابای جدید برای انتشارات بودم..

پس درواقع این روزا کار خاصی برای انجام نداشتم.

از اونجایی که لیزا یه اشپز حرفه ای بود ازش خواستم تا روزایی که تعطیله بیاد و بهم آشپزی یاد بده..

یه خورده ای آشپزی یاد گرفته بودم البته بیشتر اوقات آدرین غذا از بیرون میگرفت😅

خونه خیلی خوشگل شده بود، تیکه تیکه تمام وسایل هامونو گرفتیم.

فقط اتاق خودمون و اتاق مهمان مونده بود.

با وجود اینکه دیگه عین خروس جنگی باهم دعوا نمی‌کردیم اما هنوزم نمیتونستم خیلی چیزا رو تحمل کنم😑

از جمله:ساعت3صبح وقتی میخواد بره سر کار از عمد اینقدر سروصدا میکنه که من بیدار شم!!!!!!

هنوز که هنوزه شبا جدا میخوابیم ولی اتاقمون یکیه!

روبروی تخت من و مبل آدرین  که به قول خودش عشق زندگیشه یه تلویزیونه😂

هرشب فیلم ترسناک میزاره، خودش نگاه نمیکنه ولی صداشو زیاد میکنه که من بترسم😑

در کل خیلی اذیت می‌کرد!

آدرین+خوب خودتم بگو چیکار میکردی!!!

من+حالا نگا خود مجری که کارای خودشو نمیگه!!!

آدرین+خیلی هم میگن!! بدو، زودتند سریع!

من+باشه بابا الان میگم!

منم یه سری مردم آزاری ها انجام می‌دادم دیگه طبیعتا!

آدرین منو اذیت کنه من مثل دخترای خوب بشینم یه گوشه نگا کنم؟

مثلا یبار توی یونیفرم کارش ملخ انداختم😑

یا توی بالشتش غورباقه گذاشتم😑

کلا زده بودم تو کاره جکو جونور😂

آدرین+مثلا داغون ترین حرکتی که زد وقتی بود که میخواستم برم...

من+واستا واستا خودم میخوام تعریف کنم!

یه شب دیگه هم با همین بدبختیا گذروندیم..

شام آدرین همبرگر گرفته بودو منم که تا حد مرگ خورده بودم فقط. منتظر وقت خواب شدم.

با اون شام سنگین به خواب سنگین فرو رفتم!

آدرین+منظورش از خواب سنگین همون خواب خرسه😂

من+خیلی داری پارازیت میدی تو داستان حواست باشه باز با دمپایی نیام پیوی!

آدرین+باشه باشه دیگه پارازیت نمیدم😂

خلاصه که خواب بودم و بهترین خواب دنیارو دیدم.

یه سرزمین شکلاتی 😍

توی همین حسا بودم که تمام تنم شروع به خاریدن کرد.

دستمو میخاروندم باز پام میخارید !!

دیدم نه فایده نداره بیدار شدم تا ببینم چرا اینقدر خارش دارم، پتو رو زدم کنار و با یک عالمه سوسک مواجه شدم!!!!

من یه سوسک رو از دور ببینم گریم میگیره و حالا با سه تا سوسک گنده که روی پام وول میخوردن دست و پنجه نرم میکنم!!

با جیغ و اشک همشون انداختم.

از جیغ من آدرین که خودشو مثلا به خواب زده بود بیدار شد.

_چیه چیشده؟؟!!

منم فقط جیغ میزدم!!

آدرین_خوب چیه؟؟!!!

من_سوسکککککککک!!!! 😫

آدرین_جیغ نزن الان میکشمشون!!

من که ندیدم چجوری کشتشون یا اصن کجا انداختنشون فقط دلم میخواست انتقام بگیرم در حد تیم ملی!

چون فقط توی اون لحظه این توی ذهنم بود اونم اینکه اینا کار آدرین ست!!

آدرین_بیا آب بخور گلوت نترکه اینقدر جیغ زدی!

تق تق تق

من_ساعت 2صبح کی میتونه باشه؟ همسایس؟

آدرین_دختر جان جیغت تا آسمون هفتم رفت انتظار داری همسایه ها نیان؟!

آدرین+خیله خوب از اینجا به بعدش رو من تعریف میکنم..

 

آدرین*

رفتم پایین و درو باز کردم.

یه خانوم موفرفری با همکارم جیک جلوی در بودن!

من_سلام... جیک؟ .. اینجا چیکار میکنی..

جیک_آدرین؟ چخبر رفیق.. ببین صدای جیغ از خونت شنیدیم نگران شدیم!

من_ها اونو میگی.. توی تخت زنم سوسک بود ترسید جیغ زد😑

جیک_عجب. نگفته بودی ازدواج کردی!

من_آه.. نگفته بودم؟..

جیک_اخ ادبم کجا رفته.. این همسرم!

من_خوشبختم خانوم!

_منم همینطور.. شنیدم شما با شوهرم همکار هستین، جیک خیلی ازتون تعریف میکنه.. میگه کارتون خیلی درسته!

من_ممنون.. میخواین بیاین داخل؟

جیک_ماکه نه.. خواستیم بیایم ببینیم اتفاقی افتاده یا نه..اگر میدونستم توی این خونه پلیس نمونه ژاپن زندگی میکنه احتمالا از تختم بیرون نمیومدم!فردا میبینمت.

من_باشه خدافظ!

چه جالب با یکی از همکارام همسایه بودم!

رفتم توی حال.. همین خانومی که با جیغش همرو بی خواب کرد رو مبل گرفت خوابید!

به ساعت نگاه کردم.. نیم ساعت دیگه باید میرفتم دفتر مرکزی.. کِرایی نداره اگر بخوابم.

رفتم طبقه بالا تا یونیفرمم رو بپوشم.. قبلش چک کردم ببینم باز حشره ای چیزی توش نباشه.

یه تیکه کیک برداشتم و با ماشین خودم رفتم سمت مرکز.

مرینت*

توی کشیدن نقشه های شوم بودم که خوابم برد.

وقتی بیدار شدم ظهر بود!!

_سلام

با شنیدن صدای آدرین 2متر از جام پریدم.. مگه این الان نباید سر کار باشه!!!

من_تو اینجا چیکار میکنی چرا نرفتی سر کار؟؟!!

آدرین_یکی از همکارام شیفتشو باهام عوض کرد.

من_لاقل هماهنگ کن لامصب😐

آدرین_حالا که دیگه ترسیدی تموم شد من میرم یه دوش بگی....

تق تق تق تق تق تق

چرا این همه در زد!!!

من_قرار بود مهمون بیاد؟

آدرین_اگه بچه هارو میگی که بعید نیست ازشون بی خبر بیان!

رفتم درو باز کنم_کیه؟

ولی هیچ کس جواب نمی‌داد!!

درو باز کردم.. هیچ کس جلو در نبود..

میخواستم درو ببندم که چشمم به یک گهواره افتاد!!!!!!

قیافه من_😳😳وات؟؟!!!

هیچ کس این دورو اطراف نیست که!

گهواره رو برداشتم و رفتم تو.

من_آدرین یه گهواره بیرون بود.

آدرین_یعنی چی...

گهواره شروع کرد به تکون و خوردن..

پتو رو زدم کنار.. توش بچه بود!!!!!!!!!!!!

منو آدرین همزمان گفتیم_بچه؟؟؟؟!؟!؟!؟!!

آدرین_بزار شاید پدرو مادرش موقتا اینجا گذاشته بودنش!

من_این جا یه نامه..

استرس عجیبی داشتم.. امیدوارم اینجا مثل تو فیلما اتفاق نیوفته!

آدرین_خوب چی نوشته؟!

متاسفانه اینجا مثل توی فیلما بود!!!

من_فکر کنم باید یه اتاق بچه آماده کنیم! 😥

آدرین_جانمممممم؟؟؟؟؟؟؟!؟!؟!

 

 

 

 

 

 

 


لایک و کامنت فرلموش نشه♥💬