زندگی ترسناکه؟؟

«ПIKI» «ПIKI» «ПIKI» · 1402/06/14 16:00 · خواندن 2 دقیقه

مشکل دارم.....وقتی آهنگ گوش میدم خودمو نمیتونم کنترل کنم آخر کنسرت میزارم😜🤪

 

مری:

بهوش اومدم و ناتاشا رو دیدم._مری بالاخره بیدار شدی💋

_ناتاشا تو زنده ای تو.........|قطرات اشک از چشمام سرازیر شد جوری که بند نمیومدن.ناتاشا برگشته اون پیشمه اون زندست.( مری بی شرف من اصن این مقاله رو بهت ندادم )

_ا ه زندم و پیشتم تا آخر عمرم پیشتم._منم همینطور.

د:خب بیاین بریم دخترا.

ن:مری حالش خوب نیس دینا چته.

م:نه خوبم.

د:هعی باشه.

ن:پس بریم مری.مری تو لایلا اسکل رو میشناسی😁

اره تو چی تو رادی رو میشناسی.

ن:رادی کیه؟ آها رادمان...جور شدی باش کلک؟؟

م:نه اون منو بازی داده.اول می‌گفت عاشقانه اما خودم تو تلفن شنیدم.....گفت....گفت...منو بازی داده.😭

ن:اهم وایسا الان پدرشون درمیارم.

د:اوه ناتاشا خانوم غیرتی شد رو دوستش.

ن_م:خفشوووو😒( وقتی دو تا اسم میاد اینجوری یعنی هردو همزمان صحبت میکنن )

د:اوکی بابا..به بزرگ ترتون احترام بزارید بیبی ها.

م:به کی گفتی بیبی؟

د:ام هیچی نه به هیچکی نگفتم😁

ن:مری بیا بریم.

ل:اوه خانوم پیدا کرد دوستشون😒

ن:خفشو لایلا.برو گمشو از جلوی چشمم.

د:ببین فک کردی میتونی مری رو ناراحت کنی ولی ما نمیزاریم،احمق.

ل:اوه خب باشع.لی من انتظار داشتم اینو بگین😒

م:هعی بچه ها چرا از من محافظت می‌کنید 😁؟

د_ن:چون دوست داریم.

م:اوه باشه.

 

رادمان:

مری رو دیدم که با ناتاشا و دینا حرف میزنم.وای من قسط نداشتم اونو ناراحت کنم😒🚬 زود قضاوت کرد.

دختره یه........

ن: دختره یه چی؟

ر: چته ترسیدم 😳

د:باید بترسی چرا مری رو اینجوری کردی.هاااا چرا ؟؟؟ چرا گفتی بازیش دادی؟؟؟؟یعنی رادمان میزنم بچرخی بری هوا بعد سقوط کنی بیای زمین.

ر: اع چتونه اون نقشه بود،.

ن_د: چه نقشه ای.

ر: خب یه نقشه ای که.....

م:نقشه چی احمق جون😒.

ر_د_ن: هیچی بابااااااا.

م:وا ناتاشا و دینا شما هم.

د_ن:چیزه....

 

ایزی ایزی تامام تامام.برین خونه هاتون تمام رف