نمیخوام عاشق باشمp11
چیو نگا میکنی😐
برو ادامه دیگه😐
.....از زبان آدرین.....
آقای کافی رو رسوندم به بیمارستان
دکترا گفتن خون زیادی ازش رفته و باید زود به بخش مراقبت های ویژه بره
وقتی که آقای کافی رفت به بخش مراقبت های ویژه؛کاگامی اومد بهم گفت :اون کیه؟
من: استادمه
کاگامی: اهان.پس من فعلا برم عیادت مادرم . خدافظ.
اینو گفت و دورشد...
منم از پشت شیشه داشتم آقای کافی رو نگاه میکردم.
یه سوال؟
اون فقط یه سال ازم بزرگتره چرا بهش بگم آقا؟ (😐)
بیخیال
به صورت زخمیش نگاه میکردم که دکتر از اتاق اومد بیرون.
من:آقای دکتر اوضاش چطوره؟
دکتر:آه...متاسفم. ایشون هنوز بهوش نیومدن.
اینو گفت یخ زدم.
ادامه داد: به اصتلاح به کما رفتن
بانگرانی گفتم: نهه. آقای دکتر... خوب میشن؟
دکتر: باید دعا کنید. هرکاری از دستمون بربیاد میکنیم.
اینو گفت و رفت.
منم افتادم رو صندلی
خیلی استرس دارم
اگه بیدار نشه چی؟
اونوقت نینو ناراحت میشه
اون به موسیقی علاقه زیادی داره
اگه استاد موسیقی نباشه که دیگه انگیزه ای نداره
برای نینو ام که شده باید یه کاری کنم.
یه دستی به موهام کشیدم مو موهام ژولیده شد.
فوری دویدم دنبال دکتر و بهش گفتم:
میشه ببینمش؟
دکتر: بله میتونید. فقط به هیچی دست نزنید.
من : چشم
فوری دویدم سمت اتاق....
"پایان پارت"
خدایی دوست دارم هر روز پارت بدمااا ولی گشادیم میاد بنویسم😐
یکی منو از گشادی در بیارهههه
راستی....
به نظرتون هر روز پارت بدم ولی کم؟